فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۷

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت³⁷

( فک کنم این فیک حتی بیشتر از ۴۰ پارت بشه . اونی که گفته بود ۴۰ پارت بنویس خوشحال باش )
بعد چند مین جفتمون نفس کم آوردیم و جدا شدیم
کوک : آخ چسبید قشنگ سرحال شدم
ات : ( خنده ) پاشو لباسات رو عوض کن بریم صبحونه بخوریم
کوک بلند شد رفت توی اتاقش که لباساش رو عوض کنه منم رفتم یه دوش کوچیک گرفتم اومدم بیرون موهام رو خشک کردم و یه لباس راحت پوشیدم بعدم رفتم پایین کوک صبحونه رو آماده کرده بود
کوک : تشریف نمیارین صبحونه مادمازل ؟
ات : اومدممممم
رفتم صبحونه خوردیم

بعد از صبحونه تو حال *
تو بغل کوک دراز کشیده بودم و داشتیم فیلم نگاه میکردیم منم داشت شکلات داغ میخوردم
کوک : ات برای ساعت ۴ آماده باش میریم خرید
ات : باشه ولی الان ساعت چنده
کوک : تازه ۱۱ هستش
اوووووو کلی وقت دارم هنو
( دیگه بیشتر از این حوصلم نمیگیره بنویسمممم )
فلش بک به ساعت ۳ *
دراز کشیده بودم حوصلم سر رفته بود دیدم ساعت ۳ هست بلند شدم رفتم یه دوش کوتاه گرفتم اومدم بیرون یه لباس آستین بلند سبز پوشیدم با یه دامن سفید چه ناناز شدممم
موهام هم دیگه خشک شده بودم دم اسبی بالا بستم یه آرایش خیلی کم کردم واسه کفش هم یه کتونی انتخاب کردم که به بلیزم بیادش
با کوک رفتیم پایین سوار ماشین شدیم بریم فروشگاه ( نکنه میخواستی جای دیگه بری . من خودم از این پارت بدم میاد میرم خودمو بکشم )
وقتی رسیدیم کوک پیاده شد اومد در سمت منو باز کرد
کوک : افتخار میدید بانو ؟
ات : البته ( خنده )

بچه ها میخوام از این پارت به بعد دیگه هیچ شرطی نزارم برگردیم مثل قبل پارت هارو هرموقع دوست داشتم بزارم
دیدگاه ها (۲)

واییییییییییی خیلی خوب بود

اوگودا اوگودا

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۵

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط