رمان:تيمارستان خونی
رمان:تيمارستان خونی
+چرا نباید به طبقه هفتم بریم؟؟
_اونش دیگه به تو ربطی نداره برو طبقه ی ۳ رئیس کانگ منتظرته
+چشم
رفتم طبقه ۳ میخواستم در بزنم که یهو صدای شکستن یه چیزی اومد یه لحظه خشکم زد که دیگه صدایی نیومد فکر کردم اتفاقی افتاده در زدم و رفتم داخل که دیدم یه مرد اونور وایستاده و خرده شیشیه روی زمین بود
÷مرده بهم گفت من کانگ شین هستم رئیس این تيمارستان تو میتونی منو رئیس کانگ صدا کنی منتظرت بودم اسمت پارک رزان بود درسته؟
+اوه بله درسته ولی صدام میکنن رزی
÷خب یه لحظه اینجا بمون تا برم به پیشخدمت بگم بیاد این خورده شیشه هارو جمع کنه
+بعد اینکه رئیس کانگ رفت صدا های عجیبی از یکی از اتاق هایی که داخل اتاق رئیس کانگ بودن اومد که یهو دیدم چند قطره خون اونجا بود و من هم که دختر کنجکاوی بودم و رفتم سمت در موقعی که میخواستم در رو بار کنم یهو رئیس کانگ اومد منم سریع رفتم سرجام نشستم خداروشکر منو ندیده بود
چند تا سوال ازم پرسید و دوباره همون قانون هایی که بم بم بهم گفته بود رو گفت و بعدر از اتاقش خارج شدم
که دیدم.....
+چرا نباید به طبقه هفتم بریم؟؟
_اونش دیگه به تو ربطی نداره برو طبقه ی ۳ رئیس کانگ منتظرته
+چشم
رفتم طبقه ۳ میخواستم در بزنم که یهو صدای شکستن یه چیزی اومد یه لحظه خشکم زد که دیگه صدایی نیومد فکر کردم اتفاقی افتاده در زدم و رفتم داخل که دیدم یه مرد اونور وایستاده و خرده شیشیه روی زمین بود
÷مرده بهم گفت من کانگ شین هستم رئیس این تيمارستان تو میتونی منو رئیس کانگ صدا کنی منتظرت بودم اسمت پارک رزان بود درسته؟
+اوه بله درسته ولی صدام میکنن رزی
÷خب یه لحظه اینجا بمون تا برم به پیشخدمت بگم بیاد این خورده شیشه هارو جمع کنه
+بعد اینکه رئیس کانگ رفت صدا های عجیبی از یکی از اتاق هایی که داخل اتاق رئیس کانگ بودن اومد که یهو دیدم چند قطره خون اونجا بود و من هم که دختر کنجکاوی بودم و رفتم سمت در موقعی که میخواستم در رو بار کنم یهو رئیس کانگ اومد منم سریع رفتم سرجام نشستم خداروشکر منو ندیده بود
چند تا سوال ازم پرسید و دوباره همون قانون هایی که بم بم بهم گفته بود رو گفت و بعدر از اتاقش خارج شدم
که دیدم.....
۲.۹k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.