تا شکن زلف توست سلسله جنبان دل

تا شکن زلف توست سلسله جنبان دل
جمع نخواهد شدن حال پریشان دل

شوق تو در هم شکست پنجهٔ شاهین صبر
عشق تو لشکر کشید بر سر سلطان دل

چاره هر درد را خلق به درمان کنند
درد تو را کرده عشق مایهٔ درمان دل

#فروغی_بسطامی
دیدگاه ها (۳)

به طعنه گفت به من: روزگار جانکاه است!به من! که هر نفسم، آه د...

مثل یک زخم که از درد خوشش می آید زندگی از غم یک مرد خوشش می ...

ناگزیر از سفرم، بی سر و سامان چون «باد»به «گرفتار رهایی» نت...

ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﯾﻪ ﺍﺳﻢ ﺗﻮﻭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ ﻫﺳﺖ ، ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﯽبشنوﻩﻧﺎﺧﻮﺩﺍﮔ...

تا سر زلف پریشان تو چین در چین‌ست زیر هر چینی از آن، جای دل...

آنک چنان می‌رود ای عجب او جان کیستسخت روان می‌رود سرو خرامان...

آنک چنان می‌رود ای عجب او جان کیستسخت روان می‌رود سرو خرامان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط