57/مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
57/مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
(ادامه ی پست قبلی)
به نقل بلاذری و ابن اثیر و مورخان دیگر چون لشکریان به خیمه ها نزدیک می شدند مردی به نام عبداللّه بن حوزه تمیمی به جلو آمد و با صدای بلند خطاب به یاران امام علیه السلام چنین گفت : آیا حسین در میان شماست ؟کسی بدو جواب نداد . دفعه دوم و دفعه سوم نیز تکرار نمود.
یکی از یاران امام علیه السلام در حالی که به آن حضرت اشاره می نمود ، بدو پاسخ داد : حسین این است چه می خواهی ؟
عبداللّه بن حوزه خطاب به امام علیه السلام گفت : بر تو باد مژده آتش !
امام علیه السلام در پاسخ وی فرمود :
(( دروغ می گویی زیرا من به سوی خدای بخشنده و کریم و شفاعت پذیر که فرمانش مطاع است ، می روم تو چه کسی هستی ؟ ))
عبداللّه گفت : من پسرحوزه هستم .
در اینجا امام علیه السلام دست را به سوی آسمان بلند کرد و او را به تناسب اسمش چنین نفرین نمود :
(( خدایا ! او را به سوی آتش بکش ))
ابن حوزه از نفرین امام خشمناک گردید و بر اسب خویش تازیانه ای زد که در اثر آن اسب به سرعت به حرکت درآمد و او از پشت اسب به گودالی افتاد و پایش در رکاب گیر کرد . اسب رم نمود و اورا به این طرف و آن طرف می زد بالا خره به سوی خندقی که در آن آتش افروخته بودند دوید و بدن تکه تکه و نیمه جان ابن حوزه در آن آتش افتاد و قبل از آتش آخرت به آتش دنیا و عذاب عاجل گرفتار گردید .
امام علیه السلام با دیدن این جریان سر به سجده نهاد و سجده شکری در مقابل استجابت نفرینش بجای آورد.
ابن اثیر پس از نقل این جریان از مسروق بن وائل حضرمی نقل می کند که : من برای دستیابی به غنیمت در صف مقدم لشکر کوفه قرار گرفته بودم ولی چون پیشامد ((ابن حوزه )) را با چشم خود دیدم ، فهمیدم که این خاندان در نزد پروردگار دارای احترام خاصی هستند ولذا خود را به کنار کشیدم و پیش خود گفتم نباید با آنان بجنگم تا گرفتار آتش گردم .
بلاذری نقل می کند که : در روز عاشورا عبداللّه بن حصین عضدی با صدای بلند گفت : یا حسین ! این آب فرات را می بینی که همانند آسمان سبز و شفاف است به خدا سوگند نخواهیم گذاشت حتی یک قطره از آن به گلویت برسد تا از تشنگی بمیری .
امام علیه السلام در پاسخ وی او را چنین نفرین نمود :
(( خدایا ! او را با تشنگی بکش و هیچگاه نبخش ))
بلاذری سپس می گوید : همان گونه که امام علیه السلام نفرین کرده بود ، ابن حصین با تشنگی مرد ، زیرا پس از عاشورا مدتی هرچه می توانست آب می خورد ولی سیراب نمی گردید تا اینکه به هلاکت رسید.
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#عاشورا#زیارت_عاشورا#
(ادامه ی پست قبلی)
به نقل بلاذری و ابن اثیر و مورخان دیگر چون لشکریان به خیمه ها نزدیک می شدند مردی به نام عبداللّه بن حوزه تمیمی به جلو آمد و با صدای بلند خطاب به یاران امام علیه السلام چنین گفت : آیا حسین در میان شماست ؟کسی بدو جواب نداد . دفعه دوم و دفعه سوم نیز تکرار نمود.
یکی از یاران امام علیه السلام در حالی که به آن حضرت اشاره می نمود ، بدو پاسخ داد : حسین این است چه می خواهی ؟
عبداللّه بن حوزه خطاب به امام علیه السلام گفت : بر تو باد مژده آتش !
امام علیه السلام در پاسخ وی فرمود :
(( دروغ می گویی زیرا من به سوی خدای بخشنده و کریم و شفاعت پذیر که فرمانش مطاع است ، می روم تو چه کسی هستی ؟ ))
عبداللّه گفت : من پسرحوزه هستم .
در اینجا امام علیه السلام دست را به سوی آسمان بلند کرد و او را به تناسب اسمش چنین نفرین نمود :
(( خدایا ! او را به سوی آتش بکش ))
ابن حوزه از نفرین امام خشمناک گردید و بر اسب خویش تازیانه ای زد که در اثر آن اسب به سرعت به حرکت درآمد و او از پشت اسب به گودالی افتاد و پایش در رکاب گیر کرد . اسب رم نمود و اورا به این طرف و آن طرف می زد بالا خره به سوی خندقی که در آن آتش افروخته بودند دوید و بدن تکه تکه و نیمه جان ابن حوزه در آن آتش افتاد و قبل از آتش آخرت به آتش دنیا و عذاب عاجل گرفتار گردید .
امام علیه السلام با دیدن این جریان سر به سجده نهاد و سجده شکری در مقابل استجابت نفرینش بجای آورد.
ابن اثیر پس از نقل این جریان از مسروق بن وائل حضرمی نقل می کند که : من برای دستیابی به غنیمت در صف مقدم لشکر کوفه قرار گرفته بودم ولی چون پیشامد ((ابن حوزه )) را با چشم خود دیدم ، فهمیدم که این خاندان در نزد پروردگار دارای احترام خاصی هستند ولذا خود را به کنار کشیدم و پیش خود گفتم نباید با آنان بجنگم تا گرفتار آتش گردم .
بلاذری نقل می کند که : در روز عاشورا عبداللّه بن حصین عضدی با صدای بلند گفت : یا حسین ! این آب فرات را می بینی که همانند آسمان سبز و شفاف است به خدا سوگند نخواهیم گذاشت حتی یک قطره از آن به گلویت برسد تا از تشنگی بمیری .
امام علیه السلام در پاسخ وی او را چنین نفرین نمود :
(( خدایا ! او را با تشنگی بکش و هیچگاه نبخش ))
بلاذری سپس می گوید : همان گونه که امام علیه السلام نفرین کرده بود ، ابن حصین با تشنگی مرد ، زیرا پس از عاشورا مدتی هرچه می توانست آب می خورد ولی سیراب نمی گردید تا اینکه به هلاکت رسید.
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#عاشورا#زیارت_عاشورا#
۸۶۰
۰۳ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.