سناریو

#سناریو
وقتی از شدت خستگی یدفعه توی بغلشون خوابت میبره

"جیمین"
تو و جیمین جفتتون آیدل بودید و کل روز مشغول تمرین بودید. جیمین رفت دستی به صورتش بزنه و وقتی برگشت دید که گوشه سالن خوابت برده... تک خنده ای کرد و پتو رو روت انداخت و اون هم کنارت خوابید

"تهیونگ"
از مهمونی برگشته بودید و توی ماشین خوابت برده بود... وقتی رسیدید خونه تهیونگ تازه متوجهت شد و با دیدن چهره کیوتت بوسه ای رو لبت گذاشت و بعد براید استایل بردتت خونه

"جونگ کوک"
نصفه شبی باهم فیلم ترسناک نگاه میکردید که وسطای فیلم سرتو رو شونش گذاشتی..
فهمید که خوابیدی برای همین معترضانه داد زد

جونگ کوک : یاااا ا/ت تازه فیلم داشت جالب میشد...

با دیدن چهره مظلوم و خسته ات دیگه حرفی نزد و تلویزیون رو خاموش کرد و همونطور که تورو به خودش نزدیک تر میکرد پیشونیت رو بوسید
دیدگاه ها (۲)

#سناریو وقتی کنار استخر وایسادن و یهو هلش میدی و باهم میوفتی...

#سناریو وقتی کنار استخر وایسادن و تو هلش میدی و باهم میوفتین...

#سناریو وقتی از شدت خستگی یدفعه تو بغلشون خوابت میبره "نامجو...

#سناریو وقتی عاشق طبیعت هستی و میبرنت طبیعت و مث بچه ها ذوق ...

دوست پسر دمدمی مزاج

پارت : ۲۸

فیک جدید گیلیلیلی خودم خیلی دوسش دارم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط