진정한 사랑❤🔥
진정한 사랑❤🔥
2장💫فصل ۲
P~۲
جینا:جیمینا
جیمین:جانم!
جینا:نمیدونم امروز احساس میکردم یکی زیره نظرم داره تو فروشگاه تو رستوران همه جا انگار میدیدمش ولی نمیفهمیدم
جیمین:واقعا خوب ولش کن خسته ای
جینا:اره خیلی خستم
جیمین:پس بریم بخوابیم🥱
جینا:اوکه
فردا صبح:
ویو جیمین:
صبح از خواب بیدار شدم جینا بغلم خواب بود خیلی کیوت بود بلند شدم و کارای لازم رو کردم و لباسمو پوشیدم با کراواتم دست و پنجه نرم میکردم که
جینا:داری میری
جیمین:اره
جینا:😄بیا ببندمش*رفتم سمتش جلوش وایستادم و شروع کردم به بستن کروات ش*
جینا:بیا تموم شد*جیمین کمره جینا رو گرفت و داشت نزدیک صورتش میشد که..... *
& ارباب صبحونه حاضره
جیمین: الان میایم خب کجا بودیم*جینا از بغلش در اومد و حرکت کرد به سمت در*
جینا:من خیلی گشنمه پس بریم
جیمین:تو همیشه گشنته 😄*رفتن پایین صبحونه خوردن جینا جیمین رو بدرقه کرد و رفت رو مبل نشست و داشت تلوزیون نگا میکرد که یکی پیام داد*
مکالمه:
*سلام خوبی میای بریم بیرون منم هانا
-هانا تویی پس شمارت
*عوض کردم بیا دیگه
-اوکه الان!؟
*اره بیا ادرس رو میفرستم
-اوکه الان اماده میشم میام*نرو احمق جان😞*
پایان مکالمه:
* رفتم بالا لباسم رو عوض کردم(اسلاید۲)و حرکت کردم رسیدم به ادرسی که گفته بود پیاده شدم همینجوری وایستاده بودم که یهو.......*
🧞♀️خماری ای خماری🧞♀️
🥳نگران نباشید اللن یه پارت دیگه داره اپ میشه🥳
😊لایک و کامنت حمایت پلیز😊
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#lranians__love_Jk
2장💫فصل ۲
P~۲
جینا:جیمینا
جیمین:جانم!
جینا:نمیدونم امروز احساس میکردم یکی زیره نظرم داره تو فروشگاه تو رستوران همه جا انگار میدیدمش ولی نمیفهمیدم
جیمین:واقعا خوب ولش کن خسته ای
جینا:اره خیلی خستم
جیمین:پس بریم بخوابیم🥱
جینا:اوکه
فردا صبح:
ویو جیمین:
صبح از خواب بیدار شدم جینا بغلم خواب بود خیلی کیوت بود بلند شدم و کارای لازم رو کردم و لباسمو پوشیدم با کراواتم دست و پنجه نرم میکردم که
جینا:داری میری
جیمین:اره
جینا:😄بیا ببندمش*رفتم سمتش جلوش وایستادم و شروع کردم به بستن کروات ش*
جینا:بیا تموم شد*جیمین کمره جینا رو گرفت و داشت نزدیک صورتش میشد که..... *
& ارباب صبحونه حاضره
جیمین: الان میایم خب کجا بودیم*جینا از بغلش در اومد و حرکت کرد به سمت در*
جینا:من خیلی گشنمه پس بریم
جیمین:تو همیشه گشنته 😄*رفتن پایین صبحونه خوردن جینا جیمین رو بدرقه کرد و رفت رو مبل نشست و داشت تلوزیون نگا میکرد که یکی پیام داد*
مکالمه:
*سلام خوبی میای بریم بیرون منم هانا
-هانا تویی پس شمارت
*عوض کردم بیا دیگه
-اوکه الان!؟
*اره بیا ادرس رو میفرستم
-اوکه الان اماده میشم میام*نرو احمق جان😞*
پایان مکالمه:
* رفتم بالا لباسم رو عوض کردم(اسلاید۲)و حرکت کردم رسیدم به ادرسی که گفته بود پیاده شدم همینجوری وایستاده بودم که یهو.......*
🧞♀️خماری ای خماری🧞♀️
🥳نگران نباشید اللن یه پارت دیگه داره اپ میشه🥳
😊لایک و کامنت حمایت پلیز😊
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#lranians__love_Jk
۳.۵k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.