پارت
پارت 52
.
.
.
🌴نگاهی به آشپزخونه🌴
هوپی داتش صبحونه رو حاضر میکرد اعضا بیدار شدن همه اومدن دور میز نشستن
جیمین: تهیونگ و ات کجان
هوپی: ات از پله افتاد فک کنم پاش....
جیمین: چیییییی.....الان کجاست
شوگا: جیمین بشین یه لحظه
هوپی: توی اتاق
جیمین بلند میشه میره سمت اتاق ات و میبینه خالیه بعد میره سمت اتاق تهیونگ
و بدون در زدن در رو باز میکنه
جیمین: دارین چی کار میکنین
تهیونگ از ات فاصله گرفت و گفت جیمین حداقل میتونی در بزنی
ات سریع از روی تخت میاد پایین و سعی میکنه به پاش فشار نیاره
ات: هیچی نیست
جیمین: پات چی شده
ات: از پله افتاد
جیمین یکم عصبی میگه: نمیتونی از خودت مراقبت کنی... تو دیگه یه ایدل هستی
ات: خ..خب که چی ....بعضی وقتا ممکنه اتفاق بیوفته
جیمین موهاشو به دستش میده عقب میگه: منظورم این نیست من...
تهیونگ ات رو بغل کرد و گفت هیونگ بریم صبحونه بخوریم
سه تایی رفتیم سر میز
اعضا: wowwwwww
شوگا: جنتلمن شدی😂
نامی: شبیه یه جفت هستین
جین: یه سر برین سمت بازیگری
جیمین اومد نشست روی صندلیش عصبی بود ولی چیزی نمیگفت
خلاصههههه شب رسید ات رفت حاضر شد که بره رستوران
پیام جدید
•سلام خانم ات براتون ماشین اماده کردیم ساعت ۷:۳۰ جلوی در خونتون منتظره
°سلام خیلی ممنونم خانم دایون
ات سریع حاضر شد .ساعت ۷:۳۰ بود که صدای بوق از جلو در خونه اومد
اعضا: مراقب خودت باش.....گوشیتو نزار سایلنت.....هر وقت کارت تموم شد زنگ بزن
....حواستو قشنگ جمع کن...به حرفاش گوش بده باشه؟
اینا حرفایی بود که اعضا به ات میگفتن خلاصه ات رفت و سوار ماشین شد
.
.
.
.
.
.
🌴نگاهی به آشپزخونه🌴
هوپی داتش صبحونه رو حاضر میکرد اعضا بیدار شدن همه اومدن دور میز نشستن
جیمین: تهیونگ و ات کجان
هوپی: ات از پله افتاد فک کنم پاش....
جیمین: چیییییی.....الان کجاست
شوگا: جیمین بشین یه لحظه
هوپی: توی اتاق
جیمین بلند میشه میره سمت اتاق ات و میبینه خالیه بعد میره سمت اتاق تهیونگ
و بدون در زدن در رو باز میکنه
جیمین: دارین چی کار میکنین
تهیونگ از ات فاصله گرفت و گفت جیمین حداقل میتونی در بزنی
ات سریع از روی تخت میاد پایین و سعی میکنه به پاش فشار نیاره
ات: هیچی نیست
جیمین: پات چی شده
ات: از پله افتاد
جیمین یکم عصبی میگه: نمیتونی از خودت مراقبت کنی... تو دیگه یه ایدل هستی
ات: خ..خب که چی ....بعضی وقتا ممکنه اتفاق بیوفته
جیمین موهاشو به دستش میده عقب میگه: منظورم این نیست من...
تهیونگ ات رو بغل کرد و گفت هیونگ بریم صبحونه بخوریم
سه تایی رفتیم سر میز
اعضا: wowwwwww
شوگا: جنتلمن شدی😂
نامی: شبیه یه جفت هستین
جین: یه سر برین سمت بازیگری
جیمین اومد نشست روی صندلیش عصبی بود ولی چیزی نمیگفت
خلاصههههه شب رسید ات رفت حاضر شد که بره رستوران
پیام جدید
•سلام خانم ات براتون ماشین اماده کردیم ساعت ۷:۳۰ جلوی در خونتون منتظره
°سلام خیلی ممنونم خانم دایون
ات سریع حاضر شد .ساعت ۷:۳۰ بود که صدای بوق از جلو در خونه اومد
اعضا: مراقب خودت باش.....گوشیتو نزار سایلنت.....هر وقت کارت تموم شد زنگ بزن
....حواستو قشنگ جمع کن...به حرفاش گوش بده باشه؟
اینا حرفایی بود که اعضا به ات میگفتن خلاصه ات رفت و سوار ماشین شد
.
.
.
- ۵.۲k
- ۱۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط