راننده شروع به حرکت کرد چند دقیقه بعد گفت خانم ات لطفا

راننده شروع به حرکت کرد چند دقیقه بعد گفت : خانم ات لطفا گوشی و هر چیز الکترونیک تون رو داخل این جعبه بزارید.

ات: چرا

راننده: ممکنه هیترا از این استفاده کنن و به شما صدمه بزنن

ات: این جعبه چیه؟

راننده: تمام ایدل ها توی ماشینشون از اینا دارن.....

ات تلفن و همه چیز دیگه شو گذاشت داخل اون جعبه

راننده: ممنونم که همکاری میکنید

کسی که پیش راننده نشسته بود از یخجالی که داخل

اون ماشین بود برای ات یه اب پرتقال اورد و گفت

خانم دایون گفته شما اب پرتقال خیلی دوست دارین و

حتما سفارش کرده از شما پزیرایی کنیم .

ات : ممنونم

ات اون اب پرتقال رو خورد چند دقیقه بعد چشماش خواب رفت و بیهوش شد
دیدگاه ها (۳)

پارت 54ویو ات.چشمامو باز کردم و دیدم به یه صندلی بسته شدم. خ...

ات: من زندگی تو رو خراب نکردم... من حتی نمیدونستم وجود داری....

پارت 52...🌴نگاهی به آشپزخونه🌴هوپی داتش صبحونه رو حاضر میکرد ...

🌅🌅(ویو ات) فردا سر رسید .زود تر از همیشه بیدار شدم یکم ورزش ...

اسم رمان : jk ✨ ویو ی ات: اومد جلوم و گفت کیفت اوفتاده خان...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

سناریو؛دو پارتی باجیویو نویسنده؛ ات دو ساله که با باجی تو را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط