(دوست داشتنی) پارت 13

(دوست داشتنی) پارت 13

ا.ت: آره بپرس
تهیونگ:تو چی باخانوادت زندگی میکنی
ا.ت: من با خانوادم زندگی نمیکنم
تهیونگ: چرا مگه کجان
ا.ت:چهار ساله پیش تصادف
کردن و مردن
تهیونگ: اخی متاسفم
ا.ت: تو چرا متاسفی ولی
خودم الان کار پاره وقت کار
میکنم
تهیونگ: خوبه تلاش خودتو بکن
ا.ت:اینجا رسیدیم خونم تو کوچه
بعدی
تهیونگ: یعنی من برم
ا.ت: واقعا میخوای اینجا
ولم کنی
تهیونگ: نه خب تا خونه میبرمت
(داشتیم میرفتیم
یکدفعه بارون گرفت)
ا.ت: ای وای بارون خب
رسیدیم این خونه منه
تهیونگ: خب خداحافظ
ا.ت: نه نریا سرما میخوری
تهیونگ: الان خودم چتر میخرم
برا خودم
ا.ت: نه بازم هوا سرده
سرما میخوری بیا داخل
تهیونگ: اصلا نمیام
ا.ت: چرا مگه نه بهم
گفتی باهام راحتی من نمیزارم
بری بیا داخل
تهیونگ: خب اصرار میکنی باشه
ا.ت: خب خوش اومدی بیا
#تهیونگ
#فیک