اول از ته دل خندیدیم

اول از ته دل خندیدیم
بعدها با دهان
و کم کم این لب بود
که گاهی
خنده
بر آن می نشست:)
حالا مدت هاست
همه چیز به سر رسیده
و از چشم ها
فرو می ریزد
دیدگاه ها (۱)

دُشمَن داری؟ خوبه، یَعنی اینکه بَرای چیزی تو زِندگیتـ ایستاد...

چشم آهو چه مگر گفت به سرپنجهء شیرکه شد از صید پشیمان و سر اف...

باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کردآن قدر که اشک ها خشک شون...

تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد;درد عشقش ده وعشقش دهوبسیا...

اهل شعرم… اهل تنهایی و درد…پیشه ام فریاد است!! کاسبم… کاسب د...

کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت :آقا #بی زحمت یه کم #خیال.خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط