تفنگ پارت ۴
سونیک
چند ساعت کنار شدو نشستم
بعدشم با زور ایمی رفتم تو پایگاه اعضای مقاومت میخوان بزم بخوان عضو گروهشون بشم ولی میدونن الان برای گفتن چینین چیزی امادگی ندارم
چاره ای به جز موندن اینجا ندارم
تیلز میگفت توی این ۴ سالی که اینجا تاسیس شده زندانی نداشتن ولی الان دارن من رفتم دیدمش
اسمش یادم نیست......
از زبان ؟
چشمامو باز کردم اینجا چه قدر شبیه بیمارستان ولی بیمارستان نیست
بازوم باند پیچی شده دیگع لباس نارنجی زندان تنم نیست ولی هنوز دوز قوزک پام کارت « 38» هست
بلند میشم و از اتاق میرم بیرون .
این چه قدر شبیه یه عمارته
هیشکی رو نمیبینم میرم حیاط
ا یکی اینجاست ضاهرا دختر ادمه من فقط یه دختر ادم میشناختم
ماریا......
دخترو صدا میزنم
روشو برموگردونه چشماش مثل سونیک سبزه موهاشم قهوه ای دامن صورتی با بلوز پوشیده
اون :بیدار شدی؟ باید به فرمانده بگم
من: نه صبر کن م من کجام ؟
اون : من سلمام و اینجا عمارت خونه منه
دختره اصلا شبیه خلافکارا نیست خیلی هم نازه
بازومو میگیره و میبره یه جایی از باغ عمارت و یه جا میشینیم چاره ی دیگه ای ندارم
سلما :خب شدو من ...
؟: تو اینجا چه قلطی میکنی اینجا ماریا ؟
ماریا ؟ اون به من دروغ گفت ؟
باورم نمیشه ... اون مردی که اونو گفت ....
چند ساعت کنار شدو نشستم
بعدشم با زور ایمی رفتم تو پایگاه اعضای مقاومت میخوان بزم بخوان عضو گروهشون بشم ولی میدونن الان برای گفتن چینین چیزی امادگی ندارم
چاره ای به جز موندن اینجا ندارم
تیلز میگفت توی این ۴ سالی که اینجا تاسیس شده زندانی نداشتن ولی الان دارن من رفتم دیدمش
اسمش یادم نیست......
از زبان ؟
چشمامو باز کردم اینجا چه قدر شبیه بیمارستان ولی بیمارستان نیست
بازوم باند پیچی شده دیگع لباس نارنجی زندان تنم نیست ولی هنوز دوز قوزک پام کارت « 38» هست
بلند میشم و از اتاق میرم بیرون .
این چه قدر شبیه یه عمارته
هیشکی رو نمیبینم میرم حیاط
ا یکی اینجاست ضاهرا دختر ادمه من فقط یه دختر ادم میشناختم
ماریا......
دخترو صدا میزنم
روشو برموگردونه چشماش مثل سونیک سبزه موهاشم قهوه ای دامن صورتی با بلوز پوشیده
اون :بیدار شدی؟ باید به فرمانده بگم
من: نه صبر کن م من کجام ؟
اون : من سلمام و اینجا عمارت خونه منه
دختره اصلا شبیه خلافکارا نیست خیلی هم نازه
بازومو میگیره و میبره یه جایی از باغ عمارت و یه جا میشینیم چاره ی دیگه ای ندارم
سلما :خب شدو من ...
؟: تو اینجا چه قلطی میکنی اینجا ماریا ؟
ماریا ؟ اون به من دروغ گفت ؟
باورم نمیشه ... اون مردی که اونو گفت ....
- ۲.۹k
- ۱۵ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط