تفنگ پارت ۶
تیلز
والترز عوضی اگه اون شب پیداش نمیشد الان سونیک و شدو هر دوشون مال من بودن
ولش کن ...
برمیگردم به پایگاه
درو که باز میکنم گیسو دم دره وای 😨😨 حالا چی بهش بگم ؟
گیسو:وای تیلز این وقت سب بیرون چی کار نیکردی
من :اوه وای گیسو... سلام رفتم بودم هوا بخورم
خدارو شکر گیسو یکم خنگه وگرنه کارم ساخته بود
من:خب شب بخیر گیسو فردا میبینمت
ـ شب بخیر تیلز
بعدشم شاد و شنگول میره تو اتاقش (اتاق شریکیش با ویسپر )
اوه بخیر گذشت منم بهتره برم بخوابم
ـــــــــــــ
فردا از زبان شدو
بیدار که میشم سلما هنوز خوابه ... سلما ... ترجیح میدم ماریا صداش کنم
اروم بیدارش میکنم: پاشو تنبل خانم تا بابا والترز جونت نیومده
ماریا سریع از خواب میپره
ماریا : بابام اودم تو اتاق ؟
من:نه .. حالا پاشو لباساتو عوض کن
ــــــــ بعد صبحونه
با ماریا تو اتاق نشستیم ماریا پاهاشو بقل کرده و به من زل زده
یعنی تمام مدت این کارو میکنه؟
من:امم اینجا گیم نداری ؟ اخه کن قبل اینکه بیافتم زندان گیم داشتم
ماریا از جاش پاشد :نه من حتی نمیدونم گیم چیه ولش کن بریم فیلم اسکوییشی ببینیم
این دختره منو چی فرض کرده ؟
من:نه عمرا
چشماشو درشت میکنه نه نه شدو نزار روت اثر کنه
نه نه
بیست دقیقه بعد ..
ماریا :وای این اسکوییشی چه قدر بزرگه
من:اره اره ... (نیمه بیدار )
یهو یه صدایی از طبقه پایین اومد ... صدای شلیک ...
والترز عوضی اگه اون شب پیداش نمیشد الان سونیک و شدو هر دوشون مال من بودن
ولش کن ...
برمیگردم به پایگاه
درو که باز میکنم گیسو دم دره وای 😨😨 حالا چی بهش بگم ؟
گیسو:وای تیلز این وقت سب بیرون چی کار نیکردی
من :اوه وای گیسو... سلام رفتم بودم هوا بخورم
خدارو شکر گیسو یکم خنگه وگرنه کارم ساخته بود
من:خب شب بخیر گیسو فردا میبینمت
ـ شب بخیر تیلز
بعدشم شاد و شنگول میره تو اتاقش (اتاق شریکیش با ویسپر )
اوه بخیر گذشت منم بهتره برم بخوابم
ـــــــــــــ
فردا از زبان شدو
بیدار که میشم سلما هنوز خوابه ... سلما ... ترجیح میدم ماریا صداش کنم
اروم بیدارش میکنم: پاشو تنبل خانم تا بابا والترز جونت نیومده
ماریا سریع از خواب میپره
ماریا : بابام اودم تو اتاق ؟
من:نه .. حالا پاشو لباساتو عوض کن
ــــــــ بعد صبحونه
با ماریا تو اتاق نشستیم ماریا پاهاشو بقل کرده و به من زل زده
یعنی تمام مدت این کارو میکنه؟
من:امم اینجا گیم نداری ؟ اخه کن قبل اینکه بیافتم زندان گیم داشتم
ماریا از جاش پاشد :نه من حتی نمیدونم گیم چیه ولش کن بریم فیلم اسکوییشی ببینیم
این دختره منو چی فرض کرده ؟
من:نه عمرا
چشماشو درشت میکنه نه نه شدو نزار روت اثر کنه
نه نه
بیست دقیقه بعد ..
ماریا :وای این اسکوییشی چه قدر بزرگه
من:اره اره ... (نیمه بیدار )
یهو یه صدایی از طبقه پایین اومد ... صدای شلیک ...
- ۴.۳k
- ۱۷ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط