ویو کوک

ویو کوک
وای خدا مغزم ترکید از بس در باره چرت پرتا بهس میکنن
ات: عهه جیمین خودتم خیلی منحرفی
ته: ولی بسه جیمین بدو بریم دیر شدد
جیمین: ن کجا
ته: بیا بریم
تهیونگ جیمینو برد
ات رو کاناپه ولو شد
ات: وای خستم کردن
کوک: بنظرت زود نیس؟
ات: چی
کوک: ی المه کار دارم باهت خیلی زوده که شروع نکرده خسته شدیی
ات: هعی هعی ارباب من برم بخوابم
ی نیش خند زدمو وقتی ب در اتاقش رسید چسبوندمش ب دیوار
در فاصله ۵ سانتی لبش گفتم
کوک: نمیتونی تا ابد ازم فرار کنی بیبی کوچولو
ات: اخه چرا داری اینکارو میکنی
( خب خب دوستان گل هنون طور که نیدونید تو این فیک کوک ی دختر بازه درجه یکه و حسه عاشقی ب ات نداره بیشتر اینطوریه که از ات خوشش میاد حالا معلومم نیس واقعا عاشقش شه یا ن )
جونگ کوک: خب معلومه چون خوشم نمیاد جلو بقیه مردا اینطوری لباس بپوشی ولی گوش ندادیو الان بابد جبران کنی
ات: ارباب نخیر ول کن منو
کوک: لیتل ‌گرل داری پرو میشی و اون موقعه ددی عصبی میشه
ات خیلی داش تکون میخورد که فرار کنه
__________________
لیلیلیل من چه چرتایییی مینویسممممم وای خدا منو ببخش😂
دیدگاه ها (۳۸)

دوستان اصمات میخوایید بیاید پی_____//_/________________کیو ا...

ویو کوک صدای عجیبی از اتاق ات میمومد رفتم اتاقش که تو دسشویی...

خب لباس ات اولیه دومی جویی سومی جونگ کوک اخریم جیمین____

ویو ات ات: رشتم تحربی بود ته: اها جویی بچه هوا یکم سرد نشد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط