دوستان اصمات میخوایید بیاید پی

دوستان اصمات میخوایید بیاید پی
_____//_/________________

کیو ات
با صدای زنگ گوشیه کوک بیدار شدم
ات: جیغغغغغغ
کوک: تو ادت داری جیغ بزنی
ات: تو خجالللت نمیکشی این همه بلا سرم اوردی طلب کا م هستی تو اصلا جای منی مگه تو ی سادیسمیه روانی
کدوم ادمی همچین بلایی سر ی دختر میاره
کوک: هعی
ات: اقای جون جونگ کوک نسبت ما از این ب بعد فقط رئیس و کارمندیه
فاصله اجتماعییو رعاایت کننن
از اتاق خارج شدمو
رفتم اتاقمو مستقیم رفتم حموم
تو وان ب بد بختیم میخندیدم
کوک ویو
دختره احمق
واسا از این ب بعد ایشالله کاری میکنم ارزو مرگگگ کنی
ویوات
اون روز گذشت از روز بدش
ارباب خیلی اذیتم میکرد
خونرو ب ترز وحشتناکی کثیف میکرد مهمونیای بزرگ که باید تمیزش میکردم دیگه مطمعن بودم که از بقیه خدمتکارا خبری نیس
خودممو بد بختیم دو ماه گزش ارباب از ساعت ۶ میرفتو ۲ یا ۳ میومد بر میگشت
که ی از شب شروع کردو ازم ب عنوان برده /ج/نسی استفاده میکرد ی ماه کامللللل یعنی واقعا پی برده بودم که از من بد بختوتر نیس ن جوویی ن جیمن و ن تهیونگ خودم تنهااااا
داشتم ظرفارو میشستم که حال تهوه بدی گرفتم
دیدگاه ها (۹۷)

ویو کوک صدای عجیبی از اتاق ات میمومد رفتم اتاقش که تو دسشویی...

ات: خب پس ی راهی پیدا کن بندازمش کوک: جرعت داری ب این فک کن ...

ویو کوکوای خدا مغزم ترکید از بس در باره چرت پرتا بهس میکننات...

خب لباس ات اولیه دومی جویی سومی جونگ کوک اخریم جیمین____

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط