رمیده ایم بیا و شکار کن ما را
رمیده ایم بیا و شکار کن ما را
به نوکری خودت اختیار کن ما را
به پای آبله دار پیاده گان حرم
بیا به کشتی عشقت سوار کن ما را
اگر چه چشمه اشک است چشم نوکرتان
به پای کوه غمت آبشار کن ما را
دو چشم اگر که بگریند تیغه دو لبند
به حرمت پدرت ذوالفقار کن ما را
عوض نمی شوم الا به کیمیای نگاه
چنان زهیر به عشقت دچار کن ما را
قسم به موی سپید حبیب،شاه غریب
شهید راه محبت دوبار کن ما را
اگر به درد خودت هم نخورد این دل سنگ
ببر مدینه و سنگ مزار کن ما را
به"مجلسی"که در آن از"بِحار"می خوانیم
به اذن مادرت ابر بهار کن ما را
مگر نه اینکه سرت دست نیزه دار افتاد
بیا و ملعبه نیزه دار کن ما را
شاعر: #سعید_پاشازاده
#شعر
به نوکری خودت اختیار کن ما را
به پای آبله دار پیاده گان حرم
بیا به کشتی عشقت سوار کن ما را
اگر چه چشمه اشک است چشم نوکرتان
به پای کوه غمت آبشار کن ما را
دو چشم اگر که بگریند تیغه دو لبند
به حرمت پدرت ذوالفقار کن ما را
عوض نمی شوم الا به کیمیای نگاه
چنان زهیر به عشقت دچار کن ما را
قسم به موی سپید حبیب،شاه غریب
شهید راه محبت دوبار کن ما را
اگر به درد خودت هم نخورد این دل سنگ
ببر مدینه و سنگ مزار کن ما را
به"مجلسی"که در آن از"بِحار"می خوانیم
به اذن مادرت ابر بهار کن ما را
مگر نه اینکه سرت دست نیزه دار افتاد
بیا و ملعبه نیزه دار کن ما را
شاعر: #سعید_پاشازاده
#شعر
۵۲۸
۲۹ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.