سناریو

#سناریو
چطوری بهت اعتراف میکنن

هوسوک
جیهوپ مربی دنست بود و تقریبا هر روز باهات تمرین میکرد چون تو تنها شخص توی اون کلاس بودی که هوسوک استعداد دنس رو درونت دیده بود و میدونست میتونی موفق بشی
مثل همیشه ساعت 7:30 صبح وارد سال تمرین اختصاصی شدی و مربیت رو درحال گرم کردن دیدی... با دیدنش قلبت محکم تر از همیشه به دیواره ی قفسه سینت میکوبید جوری که انگار تلاش میکرد دندهات رو از هم بشکافه و بیرون بپره..
زاویه فک جذابش، رگ های برجسته دستاش، لباس مشکی و جذبی که به خوبی بدن سکسیشو به نمایش میذاشت، چهره ی جدی و بی نقصش.. همه اینا باعث شده بودن ضربان قلبت بالا بره... چشمت رو ازش گرفتی و بعد از صاف کردن گلوت و ایجاد لبخندی بر روی صورتت به سمت مربیت حرکت کردی..
_صبح بخیر مربی
با شنیدن صدات به سمتت برگشت
×درست به موقع اومدی.. برو گرم کن.. یه ربع دیگه تمرینو شروع میکنیم
بعد از گفتن چشم تعظیم کوتاهی کردی و برای گرم کردن آماده شدی
حالا بعد از چند ساعت تمرین هردوتون خیس عرق شده بودین و نفس نفس میزدین...
×خسته شدی؟
_اوهوم
×این اهنگ آخره.. بعد از این میتونی استراحت کنی...
دستشو به سمت تویی که روی زمین نشسته بودی دراز کرد تا کمکت کنه بلندشی... دستش رو گرفتی و بلند شدی
با لمس کردن دستش احساس عجیبی پیدا کردی و دلیلش رو نمیدونستی پس سعی کردی تمرکزت رو روی دنست بزاری.. درست در ثانیه ی 58 اهنگ که سخت ترین قسمت دنس رو داشت مچ پات پیچ خورد..
قبل از اینکه روی زمین بیوفتی جیهوپ کمرت رو گرفت و مانع افتادنت شد....
قرار گرفتن توی اون حالت حس عجیبی به هردوتون منتقل میکرد و باعث بالا رفتن ضربان قلبتون شد...
_مربی معذرت می...
×دوست دارم
با شنیدن اون جمله زبونت از کار افتاد.. نمیفهمیدی داره چیکار میکنه.. همیشه فک میکردی تو برای اون فقط یه شاگرد و کارآموزی اما...
دوباره جملشو تکرار کرد اما اینبار مصمم تر و محکم تر
×دوست دارم ا/ت
ری اکشنی جز نگاه کردن بهش نشون ندادی.. یا بهتر بگم.. ری اکشنی جز این نمیتونستی نشون بدی
×از همون لحظه اول دوست داشتم.. همون لحظه ای که برای تست جلوم رقصیدی... تواین چندسال تمام تلاشم رو کردم که بهت نزدیک نشم... تلاشم رو کردم که مثل بقیه نگاهت کنم... مثل بقیه باهات رفتار کنم... ولی دیگه نمیتونم... دیگه نمیتونم این احساس رو توی سینم مخفی کنم...
کیم ا/ت... حاضری باهام وارد رابطه بشی؟
اشکات جلوی دیدت رو گرفته بودن... چشمات رو بستی و سرت رو نشانه آره تکون دادی و توی بغل جیهوپ پریدی که اونم متقابل بغلت کرد...
×قول میدم هیچوقت از تصمیمت پشیمون نمیشی
دیدگاه ها (۲)

#سناریوچطوری بهت اعتراف میکننجیمینتو و جیمین همسایه هایی بود...

#درخواستیدرخواستی هاتون رو زیر این پست بگید لطفاسناریو و تکپ...

#سناریوچطوری بهت اعتراف میکننسوکجین: تو میکاپ آرتیست جین بود...

#سناریو چطوری بهت اعتراف میکنننامجون: تو و نامجون دوستای چند...

My angel (part12)به همراه کریس وارد اپارتمان شدی و بعد از پی...

سناریو استری کیدز

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط