fake kook
fake kook
part⁵⁰ ⑤⓪
✓: دخترم نظرت درباره ازدواج چیه؟
ا/ت: چی من خب باکی؟
×: فراموش کردی جونگکوک دیگه
ا/ت: چی جونگکوک
✓: اره نظرت چیه کی میخوای باهاش ازدواج کنی؟
ا/ت یه نگاهی به جونگکوک کرد
ا/ت: هیچوقت
همه با تعجب به ا/ت نگاه میکردن
نینوس: ا/ت
ا/ت: جانم
نینوس: چی داری میگی؟
ا/ت: خب راست میگم من وقتی خودم دوست پسر دارم چرا باید با جونگکوک ازدواج کنم
م.ک: دوست پسر داری؟
ا/ت: اره دارم اینم به اقا پسرتون بگید صبح هن من گفتم دوس پسر دارم با او نبودم
کوک: ما باید با هم حرف بزنیم
ا/ت: نه ما یه زمانی باهم قرار میزاشتیم ولی به پایان رسید اقای ماسکی خجالتی
✓: چی جونگکوک تو همون کسی هستی که صبح اومدی
کوک: من براتون توضیح میدم
ا/ت: نینوس گوشیم داره زنگ میخوره بده بهم الو (سلام عزیزم
خوبی دوست بابام اومده آره پسرم داره هم سن خودمه ولی مهم نیست که من فقط به تو ایندمون فک میکنم) یه لحظه مامان جان من میرم تو اتاقم
یک ساعت بعد
×: ا/ت بیا پایین سریع
رفتم پایین
ا/ت: بله
×: دیوونه شدی دختر چی با خودت فک کردی فقط خواستی ابرو مارو پیششون ببری
✓: ا/ت خوبی چرا اینکارا میکنی
نینوس: کارت زیاد جالب نبود فکر نکن خیلی باحالی
با ناراحتی نشستم اونجا شروع کردم به گریه
#فیک
#سناریو
part⁵⁰ ⑤⓪
✓: دخترم نظرت درباره ازدواج چیه؟
ا/ت: چی من خب باکی؟
×: فراموش کردی جونگکوک دیگه
ا/ت: چی جونگکوک
✓: اره نظرت چیه کی میخوای باهاش ازدواج کنی؟
ا/ت یه نگاهی به جونگکوک کرد
ا/ت: هیچوقت
همه با تعجب به ا/ت نگاه میکردن
نینوس: ا/ت
ا/ت: جانم
نینوس: چی داری میگی؟
ا/ت: خب راست میگم من وقتی خودم دوست پسر دارم چرا باید با جونگکوک ازدواج کنم
م.ک: دوست پسر داری؟
ا/ت: اره دارم اینم به اقا پسرتون بگید صبح هن من گفتم دوس پسر دارم با او نبودم
کوک: ما باید با هم حرف بزنیم
ا/ت: نه ما یه زمانی باهم قرار میزاشتیم ولی به پایان رسید اقای ماسکی خجالتی
✓: چی جونگکوک تو همون کسی هستی که صبح اومدی
کوک: من براتون توضیح میدم
ا/ت: نینوس گوشیم داره زنگ میخوره بده بهم الو (سلام عزیزم
خوبی دوست بابام اومده آره پسرم داره هم سن خودمه ولی مهم نیست که من فقط به تو ایندمون فک میکنم) یه لحظه مامان جان من میرم تو اتاقم
یک ساعت بعد
×: ا/ت بیا پایین سریع
رفتم پایین
ا/ت: بله
×: دیوونه شدی دختر چی با خودت فک کردی فقط خواستی ابرو مارو پیششون ببری
✓: ا/ت خوبی چرا اینکارا میکنی
نینوس: کارت زیاد جالب نبود فکر نکن خیلی باحالی
با ناراحتی نشستم اونجا شروع کردم به گریه
#فیک
#سناریو
۳۴.۳k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.