fake kook
fake kook
part⁵¹ ⑤①
×: الان چرا داری گریه میکنی
ا/ت: یه سوال شما با خودتون فک کردین که چرا الکی قرص میخورم چرا گریه میکنم نه فک نکردید چون فقط به دنبال ابروتون بودید اصلا احساس من براتون مهم بود من اول با یه پسره بچه دار ازدواج کردم و خیلی خستم کردید تا اینکه تونستم ازش جدا شم شما فک میکردید من دروغ میگم بعد که عاشق جونگکوک شدم بیشتر اذیتم میکردین و باز هم به اجبار خواستین که با یونگمین ازدواج کنم واقعا فک میکنید من کی هستم راستش منو از کجد پیدا کردین حتی اگه بچه واقعیتونم نبودم باهام اینطور رفتار نمیکردین
نینوس: ا/ت
نینوس اومد بغلم کرد و تو بغلش گریه کردم
✓: دخترم مارو ببخش ما هرکاری کردیم بخاطر خودت بوده امشب هم فقط عصبانی شدیم
سریع رفتم تو اتاقم
یک هفته بعد
شب
نینوس
ا/ت: میخوام برم بیرون
✓: مراقب خودت باش
ا/ت رفت
✓: اینروزا اصلا حالش خوب نیست برو دنبالش کاری با خودش نکنه
نینوس: باشه
دنبال ا/ت رفتم اول رفت گل فروشی و بعد رفت در یه خونه ای زد و رفت داخل من که نمیدونستم کجاست رفتم در زدم
م.ک: سلام بفرمایید
رفتم داخل
ا/ت: خاله عمو من واقعا متاسفم برای اون شب که بی احترامی کردم راستش دیوونه شده بودم قرص خیلی خورده بودم هرکاری میکردم دست خودم نبود
م.ک: من اینو فهمیده بودم چون ا/ت کوچولو ما اینجوری نبود
ا/ت: نینوس تو اینجا چیکار میکنی دنبالم میومدی
نینوس: آره
کوک: ا/ت نینوس شما اینجا چیکار میکنید
ا/ت سریع رفت و جونگکوک بغل کرد مامان جونگکوک خواست بره از هم جداشون کنه جونگکوک با دستش اشاره کرد که نره
ا/ت: ببخشید جونگکوکا من نمیخواستم اینجوری بشه من خیلی دوست دارم خیلی
کوک: من اینکارو کردمو بهت گفتم و دیگه دوست ندارم ولی اینا همشو دروغ گفتم چون داداشت گفت بهتره که یه مدت از هم دور باشیم
ا/ت: ولی من نمیخوام ازت جدا بشم میخوام همیشه باهات باشم
کوک: دوس پسرت چی که فقط به فکر ایندتونی
ا/ت: من اصلا دوست پسر ندارم
کوک: چی نداری پس من چیم
ا/ت: 😂نه به جز تو میگم
کوک: یعنی میخواستی داشته باشیم
✓: چیشده ا/ت باز چیکار کردی
ا/ت: مامان شما اینجا چیکار کردین
من اومدم اینجا شما چطور اومدین
م.ک: من زنگ زدم گفتم بیان اینجا تا شما هم حرفای عاشقونتون تموم کنین
ا/ت: 😂ببخشید
م.ک: بفرمایید شام
رفتیم نشستیم
نینوس: ا/ت برو اونور بشین
ا/ت: میخوام پیش جونگکوک باشم توبرو اونور بشین
نینوس:اَه چندش
کوک: با دوس دخترم درست صحبت کن
نینوس:چشم حتما اقای دوست پسر با دوست دخترت درست رفتار میکنم
کوک: 😂راستی ا/ت
ا/ت: همم
کوک: همم چیه؟
ا/ت: ببخشید جانم
کوک: خواستم بگم باهام ازدواج میکنی
ا/ت: چی ازدواج اره میکنم کی ازدواج کنیم
همه با تعجب بهمون نگاه کردن و شروع کردن به خنده
#فیک
#سناریو
part⁵¹ ⑤①
×: الان چرا داری گریه میکنی
ا/ت: یه سوال شما با خودتون فک کردین که چرا الکی قرص میخورم چرا گریه میکنم نه فک نکردید چون فقط به دنبال ابروتون بودید اصلا احساس من براتون مهم بود من اول با یه پسره بچه دار ازدواج کردم و خیلی خستم کردید تا اینکه تونستم ازش جدا شم شما فک میکردید من دروغ میگم بعد که عاشق جونگکوک شدم بیشتر اذیتم میکردین و باز هم به اجبار خواستین که با یونگمین ازدواج کنم واقعا فک میکنید من کی هستم راستش منو از کجد پیدا کردین حتی اگه بچه واقعیتونم نبودم باهام اینطور رفتار نمیکردین
نینوس: ا/ت
نینوس اومد بغلم کرد و تو بغلش گریه کردم
✓: دخترم مارو ببخش ما هرکاری کردیم بخاطر خودت بوده امشب هم فقط عصبانی شدیم
سریع رفتم تو اتاقم
یک هفته بعد
شب
نینوس
ا/ت: میخوام برم بیرون
✓: مراقب خودت باش
ا/ت رفت
✓: اینروزا اصلا حالش خوب نیست برو دنبالش کاری با خودش نکنه
نینوس: باشه
دنبال ا/ت رفتم اول رفت گل فروشی و بعد رفت در یه خونه ای زد و رفت داخل من که نمیدونستم کجاست رفتم در زدم
م.ک: سلام بفرمایید
رفتم داخل
ا/ت: خاله عمو من واقعا متاسفم برای اون شب که بی احترامی کردم راستش دیوونه شده بودم قرص خیلی خورده بودم هرکاری میکردم دست خودم نبود
م.ک: من اینو فهمیده بودم چون ا/ت کوچولو ما اینجوری نبود
ا/ت: نینوس تو اینجا چیکار میکنی دنبالم میومدی
نینوس: آره
کوک: ا/ت نینوس شما اینجا چیکار میکنید
ا/ت سریع رفت و جونگکوک بغل کرد مامان جونگکوک خواست بره از هم جداشون کنه جونگکوک با دستش اشاره کرد که نره
ا/ت: ببخشید جونگکوکا من نمیخواستم اینجوری بشه من خیلی دوست دارم خیلی
کوک: من اینکارو کردمو بهت گفتم و دیگه دوست ندارم ولی اینا همشو دروغ گفتم چون داداشت گفت بهتره که یه مدت از هم دور باشیم
ا/ت: ولی من نمیخوام ازت جدا بشم میخوام همیشه باهات باشم
کوک: دوس پسرت چی که فقط به فکر ایندتونی
ا/ت: من اصلا دوست پسر ندارم
کوک: چی نداری پس من چیم
ا/ت: 😂نه به جز تو میگم
کوک: یعنی میخواستی داشته باشیم
✓: چیشده ا/ت باز چیکار کردی
ا/ت: مامان شما اینجا چیکار کردین
من اومدم اینجا شما چطور اومدین
م.ک: من زنگ زدم گفتم بیان اینجا تا شما هم حرفای عاشقونتون تموم کنین
ا/ت: 😂ببخشید
م.ک: بفرمایید شام
رفتیم نشستیم
نینوس: ا/ت برو اونور بشین
ا/ت: میخوام پیش جونگکوک باشم توبرو اونور بشین
نینوس:اَه چندش
کوک: با دوس دخترم درست صحبت کن
نینوس:چشم حتما اقای دوست پسر با دوست دخترت درست رفتار میکنم
کوک: 😂راستی ا/ت
ا/ت: همم
کوک: همم چیه؟
ا/ت: ببخشید جانم
کوک: خواستم بگم باهام ازدواج میکنی
ا/ت: چی ازدواج اره میکنم کی ازدواج کنیم
همه با تعجب بهمون نگاه کردن و شروع کردن به خنده
#فیک
#سناریو
۲۱.۴k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.