عشق رمانتیک من

عشق رمانتیک من
❤😎پارت ۵۲

جونکوک: گمشو بیرون هرزه تا یه کاری دستت ندادم

هنوز رو میز بود

آنا: من دلم سواری میخواد آه که چقدر حال بده تازه من دلم میخواد بهتر از اینه که بری به کسی بدی که دلش نمیخواد

کوک: به تو هیچ ربطی نداره گمشو

که دستمو گرفت گذاشت به جلوش (همون چیزش ضمنا شورت پوشیده منحرفا) آروم می مالید بهش یه لحظه حشری شدم ولی نه من هینا رو دوست دارم خیانت نمیکنم

ویو آنا

ایندفعه نمیتونی با هینا جاشو پر کنی لیوان آبی که تحریک کننده رو ریخته بودم توشو خوردم و باهاش لب به لب کردم هولم داد ولی عقب نرفتم نشستم رو پاش که

ویو کوک

دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم و کمرشو گرفتم لبشو گذاشت رو لبم منم همراهی کردم

ویو هینا

آجوما: میدونی چی کار کنی رابطت با ارباب بهترشه

هینا: چکاری؟ (ذوق زده😁)

آجوما: برای ارباب مقداری سوپ گذاشتم تو ظرف براش ببر سرکار بالاخره خسته میشن با این همه مشغله خوش حالش میکنی

هینا: جدیی؟ باشهه

ویو آنا

به همکارم گفتم از این لحظه عکس بگیره که علامت داد کوک اصلا حواسش نبود پس خواستم فراتر برم کمی به دیکش فشار آوردم آخ آرومی گفت و اومد کنار گوشم و

کوک: برای خودت بدترش میکنی جنده

بیشتر فشار آوردم که دستیارشو صدا زد

کوک: جیمین (داد)

ویو جیمین

وارد اتاق شدم که

جیمین: ارباب اینکار درست نیست

آنا: ساکت شو فقط برو وی آی پی رو آماده کن

جیمین: چشم
و رفت

ویو هینا

رسیدم شرکت رفتم داخل که همه ی جور نگرانی نگام میکردن اومدم برم دفتر کوک که

جیمین: خانوم نمیشه برید

هینا: چراا اونوقت

جیمین: ارباب الان جلسه ان

هینا: آها پس این ظرف غذا رو بهش بده و بگو شب زود بیاد خونه فعلا

ذهن جیمین: (چه خانوم پاک و به فکری دارن ولی الان دلم نیومد ناراحتش کنم

ویو هینا

رفتم سوار ماشین شدم اومدم روشن کنم ی پیام ناشناس اومد رفتم دیدم چند تا عکس از...از گوشی از دستم افتاد این آنا و کوک ان نه نیست نباید اعتمادمو از دست بدم اینا فیکن که.. جی بهم زنگ زد

هینا: الو (بغض دار)

جی: خوبی؟

هینا: ..آره

جی: میخوای بیام پیشت؟

هینا: نه..فعلا

با سرعت به طرف عمارت رانندگی کردم رسیدم و رفتم داخل

هینا: آجومااا

آجوما: بله دخترم

هینا: اون خدمتکار جدیده کجاس؟

آجوما: اخراج شده چطور دخترم؟ راستی چیشد رفتید پیش ارباب خوش حال شدن؟

هینا: فعلا نمیخوام حرف بزنم فقط..به..کمی استراحت نیاز دارم..آره فعلا
دیدگاه ها (۱۷)

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۵۳رفتم اتاقم و رو تختم و به امروز فکر ...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۵۱ویو هینا آروم آروم چشم هامو باز کردم...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۴۹ویو کوک خیلی تحریک شده بودم ولی داد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط