ادامه پارت آخر
ادامه پارت آخر
____
ا/ت : چرا من رو انتخاب کردی چرا دخترایی مثل دخترای توی بار انتخاب نکردی ؟؟؟
مایکی: چون تو با همهی اونا فرق داری ، خاصی
ا/ت : نیستم نیستم هق نیستم هق ن..ی..س..تم (با داد و گریه )
مایکی رفت و ا/ت بغل کرد ، از بار رفتم بیرون و بردش توی فضای سبزه کناره بار
مایکی: هستی
ا/ت : چرا اینو میگی
مایکی : چون واقعا هستی ، من برام حرف های بقیه مهم نیست مهم اینکه برای من خاصی
ا/ت: مم...ن.و.نم (خوابید😂)
مایکی لبخند ملیحی زد
مایکی: لازم نیست تشکر کنی
ا/ت: م..میشه رو..رو شونت ب ..بخوابم
مایکی: تا هر وقت که بخوای (لبخند )
ا/ت: واقعا ؟
مایکی : آره حالا بخواب بعد که اما و دراکن اومدن میریم
ویو مایکی
وقتی کامل ا/ت خوابش برد باندش کردم و بردمش به سکته ماشین چون هوا سرد بود ، کتم رو روش انداختم و منتظره دراکن موندم تا بیان بریم
مایکی: چرا نمیان
گوشیم زنگ خورد دراکن بود
دراکن : مایکی تو برو ما اینجا یکم کار داریم
مایکی : مراقبه خواهرم باش
دراکن : مطمئن نباش
که دراکن گوشیو قطع کرد ، ای خدا از دست این دوتا
ا/ت: م..مایکی
مایکی : جانم
دیدم اومد دمه گوشم و تا خواست یچی بگه خوابش برد
مایکی : ها ؟
مایکی : ......... وای بامزهههه (نقطه ها خندس)
خیلی ناز شده بود و منم از اینکه روی سینم یکدفعه خوابش برد خندم گرفت منم کم کم
خوابم برد و دمه گوشش رمه زمه کردم
مایکی : تو فقط مال من هستی نه برام مهمه قبلاً با می بودی نه برام مهمه بقیه در موردت چی میگن تو برای من خاصی
ویو نویسنده
و هردوشون خوابشون برد و تا صبح تو ماشین بودن و فرداش ا/ت شد اشپزه دورایاکی مایکی (اوخیشششش بلخرهههه به خوبی تموم شددد 😂😐)
____
ا/ت : چرا من رو انتخاب کردی چرا دخترایی مثل دخترای توی بار انتخاب نکردی ؟؟؟
مایکی: چون تو با همهی اونا فرق داری ، خاصی
ا/ت : نیستم نیستم هق نیستم هق ن..ی..س..تم (با داد و گریه )
مایکی رفت و ا/ت بغل کرد ، از بار رفتم بیرون و بردش توی فضای سبزه کناره بار
مایکی: هستی
ا/ت : چرا اینو میگی
مایکی : چون واقعا هستی ، من برام حرف های بقیه مهم نیست مهم اینکه برای من خاصی
ا/ت: مم...ن.و.نم (خوابید😂)
مایکی لبخند ملیحی زد
مایکی: لازم نیست تشکر کنی
ا/ت: م..میشه رو..رو شونت ب ..بخوابم
مایکی: تا هر وقت که بخوای (لبخند )
ا/ت: واقعا ؟
مایکی : آره حالا بخواب بعد که اما و دراکن اومدن میریم
ویو مایکی
وقتی کامل ا/ت خوابش برد باندش کردم و بردمش به سکته ماشین چون هوا سرد بود ، کتم رو روش انداختم و منتظره دراکن موندم تا بیان بریم
مایکی: چرا نمیان
گوشیم زنگ خورد دراکن بود
دراکن : مایکی تو برو ما اینجا یکم کار داریم
مایکی : مراقبه خواهرم باش
دراکن : مطمئن نباش
که دراکن گوشیو قطع کرد ، ای خدا از دست این دوتا
ا/ت: م..مایکی
مایکی : جانم
دیدم اومد دمه گوشم و تا خواست یچی بگه خوابش برد
مایکی : ها ؟
مایکی : ......... وای بامزهههه (نقطه ها خندس)
خیلی ناز شده بود و منم از اینکه روی سینم یکدفعه خوابش برد خندم گرفت منم کم کم
خوابم برد و دمه گوشش رمه زمه کردم
مایکی : تو فقط مال من هستی نه برام مهمه قبلاً با می بودی نه برام مهمه بقیه در موردت چی میگن تو برای من خاصی
ویو نویسنده
و هردوشون خوابشون برد و تا صبح تو ماشین بودن و فرداش ا/ت شد اشپزه دورایاکی مایکی (اوخیشششش بلخرهههه به خوبی تموم شددد 😂😐)
۵.۸k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.