پارت آخر
پارت آخر
____
ا/ت و مایکی سواره ماشین شدن و به سمته بار حرکت کردن ، وقتی به بار رسیدن مایکی پیاده شد و در سمته ا/ت رو باز کرد
ا/ت:ممنون
مایکی:خواهش میکنم بانوی من
ا/ت: ای خدا ، با این جنتلمن بازیات نکشیمون مایکی
مایکی: شما نگران نباشید بانووو
وقتی وارده بار شدن جمعیت زیادی اونجا بود
مایکی : مگه اما نگفت زیاد شلوغ نیست
ا/ت: امروز به هر حال آخر هفته هست برای همین اینقدر شلوغه
ا/ت: ولی خب اما و دراکن کجان
مایکی:الان بهشون زنگ میزنم
مایکی همینطور که به دراکن رنگ میزد ا/ت هم
دروبر رو نگاه میکرد که یکدفعه یه پسری به
ا/ت خورد
پسره : اوه ، معذرت میخواممممممم
ا/ت : مشکلی نیست
پسره :چقدر شما جذابی خانممممم
ا/ت: شما حالتون خوب نیست
پسره : اگر امشب شما پیشم باشی حالم عالیییی میشه
مایکی : ببند فکتو
پسره:اوه اوه صاحبش اومد ما دیگه بریم
مایکی : به سلامت، عوضی(عصبی)
ا/ت: ببخشید دوباره...
ا/ت تا اومد حرف بزنه مایکی حرفشو قطع کرد
مایکی: بهت چند بار گفتم کنارم باش ها؟ها؟(عصبی)
ا/ت : ببخشید ببخشید
مایکی : عذر خواهی نکن تقصیر تو نبود ولی دیگه از کنارم جم نمیخوری فهمیدی؟
ا/ت: ب..ب..باشه
دراکن و اما اومدن و باهم به سمته کاناپی که کناره میره که جامع های نوشیدنی رو بود نشستن
دراکن : اما تو اینجا رو از کجا میشناختی ؟
اما : خب از توی تبلیغات، دیدیم خیلی قشنگه
گفتم بیام اینجا
دراکن : خوبه
دراکن یه جامع نوشیدنی برداشت و خورد یکی هم به اما داد
اما : ممنونم ، چیره میشه بریم بیرون یکم اینجا نفس میگیره
دراکن : خیلی خوب ، بریم
مایکی : ا/ت توهم اگه حالت بده بریم بیرون ؟
ا/ت: نه من با این بوها مشکلی ندارم
ا/ت یه جامع برداشت و خورد ، اونجا دخترهای خیلی خوشگلی بودن و اندام خیلی قشنگی داشتن ، ا/ت همینطور داشت تو ذهنش با خودش حرف میزد
ا/ت+:آخه چرا من نباید مثل اینا خوشگل باشم (وقتی + کناره اسمه ا/ت میزارم یعنی داره تو ذهنش حرف میزنه)
ا/ت+: نکنه مایکی این دخترا رو ببینه از من متنفر شه نکنه از اینکه من دوست دخترش شدم منصرف شده نکنه....
مایکی: حالت خوبه ، چرا نفس نفس میزنی ؟
ا/ت: من حالم خوبه
ا/ت سمته میزه نوشیدنی رفت و یه نوشیدنی رو بدن مکث کامل خورد ته گلوش یکم سوخت اما توجهی نکرد و بعدی رو خورد
مایکی : چیکار میکنی هاااا؟(عصبی)
ا/ت : ه..ه..هی..چی من میخوا...م..م خو..ش..بگذذذذ..روونممم
مایکی: اگه زیاده روی هم نکنی خوش میگذره
ا/ت تقریباً ۱۸ نوشیدنی خورده بود و الان کاملا
م.س.ت شده بود اصلا نمیدونست داره چی میگه
ا/ت : مایکی من میدونم خیلییییی ژشتمممم اندامم افتلاحه و ژشته ( به دلیل م.س.تی نمیتواند درست حرف بزند 🤣)
مایکی: اینطور نیست این حرفا رو نزن
ادامه داره ولی چون خیلی زیاد بود ویسگون نداشت بزارم ____________
____
ا/ت و مایکی سواره ماشین شدن و به سمته بار حرکت کردن ، وقتی به بار رسیدن مایکی پیاده شد و در سمته ا/ت رو باز کرد
ا/ت:ممنون
مایکی:خواهش میکنم بانوی من
ا/ت: ای خدا ، با این جنتلمن بازیات نکشیمون مایکی
مایکی: شما نگران نباشید بانووو
وقتی وارده بار شدن جمعیت زیادی اونجا بود
مایکی : مگه اما نگفت زیاد شلوغ نیست
ا/ت: امروز به هر حال آخر هفته هست برای همین اینقدر شلوغه
ا/ت: ولی خب اما و دراکن کجان
مایکی:الان بهشون زنگ میزنم
مایکی همینطور که به دراکن رنگ میزد ا/ت هم
دروبر رو نگاه میکرد که یکدفعه یه پسری به
ا/ت خورد
پسره : اوه ، معذرت میخواممممممم
ا/ت : مشکلی نیست
پسره :چقدر شما جذابی خانممممم
ا/ت: شما حالتون خوب نیست
پسره : اگر امشب شما پیشم باشی حالم عالیییی میشه
مایکی : ببند فکتو
پسره:اوه اوه صاحبش اومد ما دیگه بریم
مایکی : به سلامت، عوضی(عصبی)
ا/ت: ببخشید دوباره...
ا/ت تا اومد حرف بزنه مایکی حرفشو قطع کرد
مایکی: بهت چند بار گفتم کنارم باش ها؟ها؟(عصبی)
ا/ت : ببخشید ببخشید
مایکی : عذر خواهی نکن تقصیر تو نبود ولی دیگه از کنارم جم نمیخوری فهمیدی؟
ا/ت: ب..ب..باشه
دراکن و اما اومدن و باهم به سمته کاناپی که کناره میره که جامع های نوشیدنی رو بود نشستن
دراکن : اما تو اینجا رو از کجا میشناختی ؟
اما : خب از توی تبلیغات، دیدیم خیلی قشنگه
گفتم بیام اینجا
دراکن : خوبه
دراکن یه جامع نوشیدنی برداشت و خورد یکی هم به اما داد
اما : ممنونم ، چیره میشه بریم بیرون یکم اینجا نفس میگیره
دراکن : خیلی خوب ، بریم
مایکی : ا/ت توهم اگه حالت بده بریم بیرون ؟
ا/ت: نه من با این بوها مشکلی ندارم
ا/ت یه جامع برداشت و خورد ، اونجا دخترهای خیلی خوشگلی بودن و اندام خیلی قشنگی داشتن ، ا/ت همینطور داشت تو ذهنش با خودش حرف میزد
ا/ت+:آخه چرا من نباید مثل اینا خوشگل باشم (وقتی + کناره اسمه ا/ت میزارم یعنی داره تو ذهنش حرف میزنه)
ا/ت+: نکنه مایکی این دخترا رو ببینه از من متنفر شه نکنه از اینکه من دوست دخترش شدم منصرف شده نکنه....
مایکی: حالت خوبه ، چرا نفس نفس میزنی ؟
ا/ت: من حالم خوبه
ا/ت سمته میزه نوشیدنی رفت و یه نوشیدنی رو بدن مکث کامل خورد ته گلوش یکم سوخت اما توجهی نکرد و بعدی رو خورد
مایکی : چیکار میکنی هاااا؟(عصبی)
ا/ت : ه..ه..هی..چی من میخوا...م..م خو..ش..بگذذذذ..روونممم
مایکی: اگه زیاده روی هم نکنی خوش میگذره
ا/ت تقریباً ۱۸ نوشیدنی خورده بود و الان کاملا
م.س.ت شده بود اصلا نمیدونست داره چی میگه
ا/ت : مایکی من میدونم خیلییییی ژشتمممم اندامم افتلاحه و ژشته ( به دلیل م.س.تی نمیتواند درست حرف بزند 🤣)
مایکی: اینطور نیست این حرفا رو نزن
ادامه داره ولی چون خیلی زیاد بود ویسگون نداشت بزارم ____________
۶.۰k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.