پارت سیزدهمم
پارت سیزدهمم
منو یونا نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم پسرا هم رفتن ی دور بزنن داشتیم همینجوری خوش و بش میکردیم و بگوو بخند کع با پیامی که به من ارسال شد و وقتی بازش کردم ی لحظه همه شادی هام تموم شد و انگار دنیا رو سرمم خراب شد (پیام از ته بید:)
امشب راس ساعت ۱۲:۵۸ دقیقه بیا اتاقم تو این ساعت همه خابن باهات کار دارم وقتهشه که دیگ تنبیه شی هر چقدر مبخام نادیده بگیرم بازم نمیشه باید آدمت کنم انگار میخاریی .. شب منتظرم بیب😈)
یاخدا این وی میگه با اون ایموجی ترسناکش قلبم دوباره به تپش افتاد و نمیتونستم نفس بگیرم بخاطر تنگی نفسس زود کیفمو چنگ زدم و ازش اسپریمو برداشتم و گذاشتم دهنم و ی نفس عمیق کشیدمم (آسم داره ) کسی جز یونا از این مریضیم خبر نداره... نمیخامم بدونن بلخره دشمن زیاد دارم که بخاطر مریضیم شاد باشن :)
منو یونا نشسته بودیم و داشتیم حرف میزدیم پسرا هم رفتن ی دور بزنن داشتیم همینجوری خوش و بش میکردیم و بگوو بخند کع با پیامی که به من ارسال شد و وقتی بازش کردم ی لحظه همه شادی هام تموم شد و انگار دنیا رو سرمم خراب شد (پیام از ته بید:)
امشب راس ساعت ۱۲:۵۸ دقیقه بیا اتاقم تو این ساعت همه خابن باهات کار دارم وقتهشه که دیگ تنبیه شی هر چقدر مبخام نادیده بگیرم بازم نمیشه باید آدمت کنم انگار میخاریی .. شب منتظرم بیب😈)
یاخدا این وی میگه با اون ایموجی ترسناکش قلبم دوباره به تپش افتاد و نمیتونستم نفس بگیرم بخاطر تنگی نفسس زود کیفمو چنگ زدم و ازش اسپریمو برداشتم و گذاشتم دهنم و ی نفس عمیق کشیدمم (آسم داره ) کسی جز یونا از این مریضیم خبر نداره... نمیخامم بدونن بلخره دشمن زیاد دارم که بخاطر مریضیم شاد باشن :)
۸.۶k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.