اورا

🔹 #او_را ... (۲)



یخچال رو که باز کردم،

میوه بود و آبمیوه و شیر و ...

هرچیز جز غذا 🍝



پس منظور مامان غذاهای فریزری بود که هر وعده داغ میکنم و میخورم ...

چه دل خوشی داشتم که فکر کردم برای دختر مریضش سوپ پخته 😒



اگر منم یکی از بیمارای مطبش بودم

احتمالاً بیشتر مورد لطف و محبتش واقع میشدم ...



بعد از خوردن غذا به اتاقم برگشتم، هنوز نیاز به استراحت داشتم ...



📱 چشمم به گوشیم که خورد ، تازه یادم افتاد از صبح سراغش نرفتم ...!



۴۲ تماس

و ۵ پیامک

از سعید... 💕



واااای ... من چرا یادم رفته بود یه خبر از خودم به سعید بدم 😣

👈 ادامه در وب #از_جنس_خاک :
az-jense-khak.blog.ir
دیدگاه ها (۱)

🔹 #او_را ...3شاید توی دنیا هیچ کس مثل من و سعید اینقدر عاش...

🔹 #او_را ... (۴)بعد از رفتن سعید دوش گرفتم و دراز کشیدم...ح...

بسم رب المهدی...💕 💟 فصل اول💟 🔷 #او_را ... (۱)☀ ️ سنگینی نور...

امام رضا علیه السلام:🔳 هر که روز عاشورا روز سوگواری و اندوه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط