هر شب

هر شب
با آستینِ کاغذها پاک می کنم
حرف هایی را که قرار نبود
جز تو با کَسِ دیگری گریه کنم ..
حرف هایی که حالا
افتاده سرِ زبانِ قلم ها و
شعر به شعر فاش می کند مرا ..
کاش حرف های خیسم را
که روی این کاغذ و آن کاغذ
افتاده است
برداری و بگذاری روی شانه ات!
چشم هایم آنها را
فقط برای تو سروده اند ...
دیدگاه ها (۱)

از هر چه دارمچشم می‌پوشم اگر دنیایک شبمرا زانو به زانویِ تو ...

چه سخت است!برای آدمیکه دلش میخواهد به اندازه تمام خداحافظی‌ ...

دردِ بی درمانی ست دلتنگی ..وقتی به سراغم می آیدتوانِ رهایی ن...

دوری از تومرا نابود کرده است ..فکرم را پر کرده ای از وجودتقل...

رها🍂 ولی من اونجایی فهمیدم زندگی قشنگ نیست که پذیرفتم یه سری...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

چپتر ۳ _ خیانتسکوتی سنگین روی اتاق افتاده بود. آن قدر سنگین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط