آبنبات تلخ

Part:154
۲ : همه میگن تو رئیس ژانگ باهم رابطه دارین
سوبین : چییی(داد)
۱ : بچه های شرکت شمارو باهم تو بیمارستان دیدن و تازه دیدن که رئیس ژانگ خودشو شوهرت معرفی کرده
۲ : تازه میگن بخاطر توئه که دیگه اتاقش اونقد سرد نیست میگن نمیخواد دوس دخترش اذیت بشه
سوبین : واقعا اینجوری نیست باور کنین من با یه نفر دیگه تو رابطم
۳ : میدونیم ولی گفتیم بدونی که حواست جمع شه
سوبین : هوفففف ممنون بچه ها حالا چجوری جمعش کنم
۴ : منشی کیم رئیس کارت داره
۱ : حتما شایعه هارو شنیده
سوبین : حتما شنفته
سوبین : رئیس با من کار داشتین
ژانگ : عاره
سوبین : خب بله رئیس
ژانگ : دقیقا بگو چجوری میخوای جمعش کنی؟
سوبین : اگه منظورتون شایعه هاست من برا همه توضیح میدم
ژانگ : واقعا فکر کردی میشه اونا باور میکنن؟
سوبین : خب چیکار کنم تو رفتی خودتو شوهر من معرفی کردی
ژانگ : مجبور شدم یکی از اعضای خوانوادتو میخواستن
سوبین : همش تقصیر من نیست
ژانگ : حالا اونو ول کن من منظورم شایعه ها نبود
سوبین : پس چی بود
ژانگ : مریضیت اگه درمان نکنی عمل نشی ممکنه بمیری
سوبین : این به خودم بستگی داره در ضمن من خودم تو کره درمان پیدا کردم و خدافظ
ژانگ : خیلی خب خدافظ