به وقت دلتنگی p3

#درخواستی
#هیونجین
#چند_پارتی


ا/ت =نه...نه ...نه این امکان نداره این یه خوابهههههههه //با گریه های شدید// هیونجیننننن...خواهش میکنم پاشووووووو...تورو خدا...قول میدم اگه برگردی میبخشمت...
//یهو بهوش میاد//
واو ا/ت =
وقتی با استرس بهوش اومدم ...همه ی پرستارا با نگرانی بالا سرم جمع شدن...با استرس به همشون نگاه میکردم ...کاملا گیج بودم ...یعنی همش خواب بود ...
ا/ت = ب..ببخشید ..هوانگ هیونجین کجاست ...
پرستار = خانم ..اروم باشید...ایشون همینجاست ...تخت بغل رو نگاه کنید ...
///پرستارا کنار رفتن و ا/ت سرشو برگردوند و هیونجین رو بیهوش تو تخت بفلی دید..نفس عمیقی کشید و شروع کرد گریه کردن//
پرستار = حالتون خوبه خانم
ا/ت = میشه برید بیرون نیازدارم تنها باشم...//پرستارا همه میرن بیرون ..ا/ت از جاش بلند میشه و میشینه کنار تخت هیون ..که یهو هیون از خواب بیدار میشه ...//
ویو هیونجین =
وقتی بهوش اومدم ا/ت رو بالا سر خودم دیدم ..بغضم گرفته بود ...هیچی نگفتم و فقط به چشماش نگاه کردم ...که یهو خم شد و محکم بغلم کرد وتو بغلم گریه کرد...منم بغضم شسکت و شروع کردم گریه کردن ..بعد از یک ربع که تو بغل هم بودیم ...ازم دور شد...
ا/ت = چرا این کارو میکنی ..دیوونه ای ...
هیونجین = اره ..چون دیوانه وار عاشقتم ...
ا/ت = منم عاشقتم هوانگ هیونجین...
....

END
دیدگاه ها (۴۴)

فرار از سایه ها p1

فرار از سایه ها p2

به وقت دلتنگی p2

به وقت دلتنگی p1

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

پارت ۹۷ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط