پرنسسمن

#پرنسس_من🤍🥂
#part_34

- آیش... ضدحال

چیه روم کراشی؟

- ببند!

بلاخره رسیدیم به خونه جونگکوک... از ماشین پیاده شدم و به سمت در رفتم... وقتی وارد شدم تهیونگ رو دیدم که با عجله به سمتم اومد...

* یون سوک خوبی؟

- تو خوبی؟

* اوهوم!

- من خستم... میخوام بخوابم...

بهتر!... برو بالا

حوصله کل کل باهاش نداشتم واسه همین رفتم بالا و یه تاپ و شلوارک مشکی تنم کردم و خوابیدم

[ ویو جونگکوک ]

صدای قه قه تهیونگ کل فضا رو برداشته بود..

- زهرمار!... خیارشور!

خدایی جدی میگی جونگکوک؟؟... یعنی تو و یون سوک...

نتونست ادامه حرفشو بزنه و بازم شروع کرد به خندیدن

- ببند!
دیدگاه ها (۰)

#پرنسس_من🤍🥂#part_35نتونست ادامه‌ حرفشو بزنه و بازم شروع کرد ...

#پرنسس_من🤍🥂#part_36خواستم برم سوار ماشین بشم که صدای تهیونگ ...

#پرنسس_من🤍🥂#part_33+ کدوم؟- اینکه اون مَرد.... بابام نیست!+ ...

#پرنسس_من🤍🥂#part_32+ شنیدم چی گفتی!- خب به یه وَرَم!یه نگاهی...

خدمتکاره عمارت ارباب پارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط