میگذرد

میگذرد...!

گاهی از غرورش!
گاهی از کسی که سخت دوستش دارد ...
گاهی خودش را پنهان میکند، زیر صدای موسیقی هدفونش ...
گاهی پشت لبخندهای ساختگی !
اما ...
یک روز، بعد از یک اتفاق، گریه هایش تا همیشه بند می آید و تبدیل میشود به نگاهی سرد !
زن را میگویم !
دیدگاه ها (۱)

ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﺮﺍﮐﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺗﻮ ﭘﺎﺑ...

.آری عجب نباشد گر در دلــم نیایی در کلبه‌ی گدایان سلطان چه ک...

یک معادله یک مجهولیمثل آبِ خوردن حل میشودفقط کافیست چند ثانی...

سال ها بعــد مردے ڪنار توجدول حـل میڪند و زنــے ڪنارِ مــن ڪ...

ازمایشگاه سرد

صحنه,پارت یازدهم

بیماری آکازا:آکازا مدتی بود احساس می‌کرد بدنش دیگر مثل گذشته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط