حرمتها که شکسته شد

حرمتها که شکسته شد
مسیح هم که باشی نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی
انچه در دستت بود امانتی پنهان بود حراج شد
انچه نباید بگویی گفته شد
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمیکند
حرف، حرف ویران کردن دل است
نه دیواری خراب کنی از نو بسازی
دلی که ویران کردی قصری بود که خود ساکن آن بودی"
راستی حالا که خود را بی خانه کردی
با آوارگیت چه میکنی
شاید به خرابه های جا مانده از دیگران پناه میبری...
دیدگاه ها (۲)

#گاهی آنقدر بدم می آیدکه حس میکنم باید رفتباید از این جماعت ...

بعضی انسان هابه عده ی دیگر از انسان هاانسان های دیگری را یاد...

بازآی دلبرا که دلم بی قرار توست وین جان بر لب آمده در انتظار...

«کسانی که می‌توانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، می‌توانن...

حرمتها که شکسته شددیگر نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی آنچه در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط