پارت دوم
پارت دوم
هانما منو گرفت و دستشو دور من حلقه کرد.
هانما : دیگه از این کارای احمقانه انجام نده لعنتی !!!
میشل : خب نهایتش میمردم هیچی که عوض نمیشد.
هانما : هیچی عوض نمیشد ؟! داری چی واسه خودت میگی ؟
هانما محکم منو فشار داد.
داشتم له میشدم.
میشل : هانما دارم له میشم.
یه دفعه با حالت عصبی منو چسبوند به دیوار یه لحظه شوکه شدم.
خم شد توی گردنم.
هانما : گردنت بوی خوبی میده.
وقتی نفس میکشید نفسش به گردنم میخورد همین باعث شد یکم صورتم سرخ بشه و یکم بلرزم.
هانما : چرا داری میلرزی ؟ نترس گاز نمیگیرم.
میشل : چ-چرت و پرت نگو!!(با لکنت)
هانما آروم گردنمو بوسید..این دفعه بیشتر سرخ شدم.
میشل : ها...
هانما : ساکتشو میشل.
سرشو بالا آورد نزدیک صورتم شد...
(خدایی معذرت)
هانما منو گرفت و دستشو دور من حلقه کرد.
هانما : دیگه از این کارای احمقانه انجام نده لعنتی !!!
میشل : خب نهایتش میمردم هیچی که عوض نمیشد.
هانما : هیچی عوض نمیشد ؟! داری چی واسه خودت میگی ؟
هانما محکم منو فشار داد.
داشتم له میشدم.
میشل : هانما دارم له میشم.
یه دفعه با حالت عصبی منو چسبوند به دیوار یه لحظه شوکه شدم.
خم شد توی گردنم.
هانما : گردنت بوی خوبی میده.
وقتی نفس میکشید نفسش به گردنم میخورد همین باعث شد یکم صورتم سرخ بشه و یکم بلرزم.
هانما : چرا داری میلرزی ؟ نترس گاز نمیگیرم.
میشل : چ-چرت و پرت نگو!!(با لکنت)
هانما آروم گردنمو بوسید..این دفعه بیشتر سرخ شدم.
میشل : ها...
هانما : ساکتشو میشل.
سرشو بالا آورد نزدیک صورتم شد...
(خدایی معذرت)
۴۸۵
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.