پارت

پارت ۶
اولین تماس‌ها همراه با ترس و شک بود. خانواده‌ی صادقی پیام‌ها را دیدند و اول تصور کردند یک شوخی است. اما وقتی ویدئوی تهیونگ را دیدند و شباهت‌ها را مقایسه کردند، نگرانی جای تعجب را گرفت. مهین تمام عکس‌های مهتاب را کنار هم گذاشت، با دقت به آن علامت نگاه کرد و ناگهان اشک در چشمانش جمع شد. علی با تهیونگ تماس تصویری گذاشت؛ آن تماس پر از سکوت و نفس‌های بغض‌آلود بود. تهیونگ توانست چند جمله کره‌ای بگوید، مهتاب خجالت‌زده لبخند زد و با فارسی گفت که چیزی را نمی‌فهمد. این شروعِ یک سری تلاش‌های آرام بود: آزمایش‌های کوچک، ارسال مدارک، مکاتبات با بیمارستان و جمع‌آوری هر چیزی که ممکن بود حقیقت را روشن کند.
دیدگاه ها (۰)

پارت ۷پروسه‌ی اداری سخت و طولانی بود. بیمارستان آرشیوهای قدی...

پارت ۵سال‌ها بعد، تهیونگ تصمیم گرفت جدی‌تر دنبال خواهرش بگرد...

۲۰۰ تایی مبارک⭐🎂

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط