کاش میوه فروش بودم

کاش میوه فروش بودم...

آن وقت تا می آمدی بگویی: سیـــــب

لبخندت را یک دل سیر تماشا میکردم
دیدگاه ها (۳)

کفاف مستی من را نمیدهد انگورکمی ز چای نجف با گلاب میخواهم

تو نظر کن به دلم حال دلم خوب شودحال و احوال گدایت بخدا جالب ...

عقلم به دلم گفت بیا اول هر راه دیوانه ی حیدر شو تَوکَّلت عَل...

لکنت گرفتم تا تو را دیدم کنارم گفتم سلام اما سلامم، هفت سین ...

ای کاش پستچی بودم وهر صبح حال خوب می‌بردم برای آدم ها.هربار ...

هر زمان می دیدمش نبضِ زمان می ایستادآنچنانی که  زبانم  در ده...

دوستت دارمانقدر زیاد که گاهی وقت هاکه دوریچشمانم بی اختیار ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط