به نام پدر

به نام پدر...
امروز برای تو نوشتم بابا ، واسه تو که خیلی وقتا خستگیاتو ندیدم ، نگاه مهربونتو ندیدم ،، واسه تویی که اینقدر هوامو داشتی تا بفهمم تنها مردی که باید بهش تکیه کنم تویی...تنها پادشاه قلبم تویی...و فقط تویی که هروقت دست رو سرم میکشی از رو صداقت و عشقه.
بابا این روزا از چین کنار چشمات میترسم از بزرگ شدن خودم و پیر شدن تو میترسم
از اینکه موهات سفید شه میترسم...
آره میترسم چون میخوام تاابد مرد مردا باشی ، شاه مردا باشی و کسی باشی که با نگاهت دلم آروم بشه..
بابا پیر نشو، خسته نشو
غمگین و دلخسته نشو
شاد بمون ، قشنگ من
فدات بشم ، خسته نشو..

تقدیم به بابای خودم....
دیدگاه ها (۱۲)

.آموخته ام انسان هايي هستند که ديوار بلندت را مي بينندولي به...

ﻣﺎ ﯾﻪ ﻏﻠﻄﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺮﻡ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﮐﻼﺱ ﺯﺑﺎﻥ.........ﻫﺮ ﮐﯽ ﺗﻮ ﻓ...

همه آدمها مانند ماه هستند...قسمت تاریکی دارند که هرگز به کسی...

دوستان:کمک کردن یکی از سنت های دیرینه ما ایرانی ها بوده و هس...

#عشق_جنایت 🔪پارت31‌لیا:چه شوخی جالبی😐‌جینو:یا خداجینو:یِنا س...

ازدواج از روی اجبار۲ p13

My angel ( part 15 ) بعد از رفتن کریس ، خودت رو روی تخت رها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط