سناریو توکیو ریونجرز :: تک پارتی ریندو
تک پارتی ، پارت ۲
☆ریندو☆
ویو ا.ت
همونطور داشتم فکر میکردم و تو راهرو راه میرفتم که یهو خوردم به یکی و تمام جزوه هایی که تو دستم بود از دستم افتاد .. بدون اینکه چیزی بگم نشستم تا جزوه هامو بردارم که اون یارو (قلدر مدرسه) موهامو گرفت و کشید .. یه آخ ریزی از دهنم اومد بیرون و بعد گفتم : هی.. تو مشکلت چیه؟
قلدر: مشکلم چیه؟.. مثل اینکه هنوز نفهمیدی با کی طرفی هر.زه
+دستشو مشت کرد که بزنتم و منم چشامو بستم و منتظر بودم مشتش محکم بخوره تو صورتم اما اتفاقی نیوفتاد .. یکی دستشو گرفته بود اما این کی بود ؟
قلدر : هوی.. ران هایتانی بهتره دخالت نکنی
+برگانم اون داداش ریندوعه؟ وییی حتی داداش بزرگ شم کراشه( تو دلش)
ران : فکر نمیکنی اگر دستت رو دانش آموز انتقالی بلند کنی به ضررته ابلح؟
قلدر: به تو چه ؟ مگه تو وکیل وصی شی؟
ران: نه نیستم .. ولی به برادرم قول دادم دست هرکسی رو که رو برادرم یا دوست دخترش بلند شه رو بشکنم
+چیییی؟؟ اون چی گفت ؟ نکنه اشتباه شنیدم؟ (تو دلش )
_ران دست پسر قلدره رو فشار میده تا حدی که استخوان دستش ترک میخوره و موهای ا.ت رو ول میکنه
قلدر : باشه غلط کردم دستمو ول کن .. (دستشو ول میکنه و پسره میره پی کارش)
_ا.ت درحالی که داشت سرشو از درد میمالید خواست جزوه هاشو جمع کنه که دید هیچ جزوه ای روی زمین نیست .. در همون حال صدایی گوشش رو نوازش کرد
×ا.ت چان اینا رو میخوای..؟ (ریندو جزوه هاشو براش جمع کرده بود)
_ا.ت که کمی سرخ شده گفت
+ممنونم ریندو سان *لبخند
ران : هوممم.. پس اون خرگوش کوچولویی که ریندو ازش خوشش اومده تویی
×راننن
+چ..چی .. یعنی.. (تعجب و قرمز شدن )
ران : آره .. داداش کوچولوم ازت خوشش اومده.. و باید مال اون بشی
+ وای خدااا..تو دلم عروسیههه دلم میخواد جیغ بزنممم(تو دلش) عاممم.. خب راستش.. منم خیلی وقته رو ریندو کراشم ولی نمیتونستم بگم
×چ..چی؟ راست میگی؟ یعنی حسمون دوطرفست؟
+ ب.بله..(درحال ذوب شدن)
_ریندو خیلی کوتاه ا.ت رو بغل میکنه و ازش جدا میشه.. و میگه: زنگ آخر منتظرتم..
فوروارد به زنگ آخر
_ا.ت و ریندو با هم از مدرسه خارج میشن .. توی همون لحظه بارون شروع به باریدن میکنه و جو رمانتیک میشه.. ریندو ژاکتشو در میاره و میزاره رو سر خودش و ا.ت.. دست همو میگیرن و هردو یک مسیر رو باهم طی میکنن.. این تازه اول رابطه عاشقانه شما بود...
پایان
#سناریو #سناریو_انیمه #فیکشن_انیمه #وانشات_انیمه #ریندو #ریندو_هایتانی
نظرتون رفقا؟
میدونم زیاد خوب نشد ولی بازم نظراتتونو بهم بگید ممنون 🙂💫
☆ریندو☆
ویو ا.ت
همونطور داشتم فکر میکردم و تو راهرو راه میرفتم که یهو خوردم به یکی و تمام جزوه هایی که تو دستم بود از دستم افتاد .. بدون اینکه چیزی بگم نشستم تا جزوه هامو بردارم که اون یارو (قلدر مدرسه) موهامو گرفت و کشید .. یه آخ ریزی از دهنم اومد بیرون و بعد گفتم : هی.. تو مشکلت چیه؟
قلدر: مشکلم چیه؟.. مثل اینکه هنوز نفهمیدی با کی طرفی هر.زه
+دستشو مشت کرد که بزنتم و منم چشامو بستم و منتظر بودم مشتش محکم بخوره تو صورتم اما اتفاقی نیوفتاد .. یکی دستشو گرفته بود اما این کی بود ؟
قلدر : هوی.. ران هایتانی بهتره دخالت نکنی
+برگانم اون داداش ریندوعه؟ وییی حتی داداش بزرگ شم کراشه( تو دلش)
ران : فکر نمیکنی اگر دستت رو دانش آموز انتقالی بلند کنی به ضررته ابلح؟
قلدر: به تو چه ؟ مگه تو وکیل وصی شی؟
ران: نه نیستم .. ولی به برادرم قول دادم دست هرکسی رو که رو برادرم یا دوست دخترش بلند شه رو بشکنم
+چیییی؟؟ اون چی گفت ؟ نکنه اشتباه شنیدم؟ (تو دلش )
_ران دست پسر قلدره رو فشار میده تا حدی که استخوان دستش ترک میخوره و موهای ا.ت رو ول میکنه
قلدر : باشه غلط کردم دستمو ول کن .. (دستشو ول میکنه و پسره میره پی کارش)
_ا.ت درحالی که داشت سرشو از درد میمالید خواست جزوه هاشو جمع کنه که دید هیچ جزوه ای روی زمین نیست .. در همون حال صدایی گوشش رو نوازش کرد
×ا.ت چان اینا رو میخوای..؟ (ریندو جزوه هاشو براش جمع کرده بود)
_ا.ت که کمی سرخ شده گفت
+ممنونم ریندو سان *لبخند
ران : هوممم.. پس اون خرگوش کوچولویی که ریندو ازش خوشش اومده تویی
×راننن
+چ..چی .. یعنی.. (تعجب و قرمز شدن )
ران : آره .. داداش کوچولوم ازت خوشش اومده.. و باید مال اون بشی
+ وای خدااا..تو دلم عروسیههه دلم میخواد جیغ بزنممم(تو دلش) عاممم.. خب راستش.. منم خیلی وقته رو ریندو کراشم ولی نمیتونستم بگم
×چ..چی؟ راست میگی؟ یعنی حسمون دوطرفست؟
+ ب.بله..(درحال ذوب شدن)
_ریندو خیلی کوتاه ا.ت رو بغل میکنه و ازش جدا میشه.. و میگه: زنگ آخر منتظرتم..
فوروارد به زنگ آخر
_ا.ت و ریندو با هم از مدرسه خارج میشن .. توی همون لحظه بارون شروع به باریدن میکنه و جو رمانتیک میشه.. ریندو ژاکتشو در میاره و میزاره رو سر خودش و ا.ت.. دست همو میگیرن و هردو یک مسیر رو باهم طی میکنن.. این تازه اول رابطه عاشقانه شما بود...
پایان
#سناریو #سناریو_انیمه #فیکشن_انیمه #وانشات_انیمه #ریندو #ریندو_هایتانی
نظرتون رفقا؟
میدونم زیاد خوب نشد ولی بازم نظراتتونو بهم بگید ممنون 🙂💫
۴۴۳
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.