صبح آنست

#صبح آنست
که بتابی ،

به عشق ،
از سَرِ کوی دلم

#فاطمه_کیارسی
دیدگاه ها (۳)

من ندانم با که گویم شرح دردقصه ی رنگ پریده، خون سَردهرکه با ...

درون دل به غیر از یار و فڪر یار ڪی گنجد#وحشی_بافقی

ز من مپرس کیم یا کجا دیار من استز شهر عشقم و دیوانگے شعار من...

‏زهے #صبحے ڪہ او آید نشیند بر سر بالینتو چشم از خواب بگشایے ...

به کوی عاشقی رفتم قمار عشق سر کردمنه من بازنده ی عشقم به دید...

خنده کن هر صبح بر رخسارهٔ نیکوی عشقخانه‌ی دل را گلستان کن به...

هوای کوی تو از سر نمی رود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط