زه صبح او آید نشیند بر سر بالین

‏زهے #صبحے ڪہ او آید نشیند بر سر بالین

تو چشم از خواب بگشایے ببینے شاہ شادانے

#مولانا
دیدگاه ها (۱)

ز من مپرس کیم یا کجا دیار من استز شهر عشقم و دیوانگے شعار من...

#صبح آنست که بتابی ، به عشق ، از سَر...

وَز دیدنت جان می رود#امیرخسرو_دهلوی

رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشتراهی بجز گریز برایم نمانده...

شب آرام از راہ مےرسد و من بےقرارِ توامدر دل تاریڪےتنها نورے ...

.#یوسف شدے تا پس زنم شاہ و #زلیخایت شومدر ڪنج زندان باشے و ب...

از لب لعل توام، کار به کام است، امشبدولتم بنده و اقبالم، غلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط