بچه که بودم شبارو دوست نداشتم

بچه که بودم شبارو دوست نداشتم!
هنوزم از شبا بدم میاد!...
دم غروب که میشه انگار غم عالم میشینه تو دلم ؛ جمعه و شنبه ام نداره!
وقتی هوا رو به تاریکی میشه دلم میخاد برم کنجِ اتاق خودم ؛ بدون اینکه هیچ چراغی روشن کنم سرم و بزارم رو زانوهام یا پتوم و بغل کنم بعد زار بزنم
ولی خیلی وقته زیادی گریه نکردم که سبک شم ؛ از همون روزی که تو قلبم و شکستی و اشکام بند نمیومد به بعد ؛ تهِ حال بدیم اینه که چن تا اشکِ مزاحم روی گونه هام سُر بخورن که بود و نبود شون فایده ای نداره چون بارِ غمم و سبک نمیکنه
یه موقه ایم بود که شبارو دوست داشتم!
خیلی دوست داشتم...
چون یکی بود که قلقم و بلد بود ؛ میتونست با دیوونگیش انقدر منِ داغون و آروم کنه که حتی وقتی چشمام داشت از شدتِ خواب بسته میشد دلم نمیومد حرفامون و تموم کنم و از چت برم بیرون!
الان ولی...
فرق داره اوضاع!
این فکرِ سرکشم جمع شدنی نیست و تورم ندارم که ذهن وحشیم و رام کنی!
واسه همین شب که میشه جنون وار دلتنگ میشم!
نمیدونم این فکرا روزا کجاان که شبا هجوم میارن تو کله ی آدم
ولی میدونی چیه؟
امان از دلتنگیای نیمه شب :)

_شب که میشه ؛ پُرم از اشک چشام خسته میشه...

#کاف_علیزاده
22مرداد1401 | 03:12

پ.ن : یه استرس و دلشوره ی بدی دارم که نمیدونم برا چیه ؛ دعا کنید اتفاق بدی نیوفته

شبتون بدونِ دلتنگی🙂🤍...
دیدگاه ها (۵)

یجایی نوشته بود :" تعداد دوستام انقدر کمه که نمیتونم تولد بگ...

بگید :)؟...

بین همسایه هامون ؛ یه خونه ی کوچیک هست که انگار طلسم شدهچون ...

دلم یه خواب عمیق و طولانی میخواد!...از اونا که وقتی بیدار می...

🎧ྀི 김이솔🎧ྀི . ︶︶︶︶   𓈒  ꔫ  𓈒  ︶︶︶︶🐈‍⬛ : برای خودم واقعا ...

خدمتکاره عمارت ارباب پارت یک

P¹³که دستم رو گرفت و رو به خودش کرد+ چرا داشتی نگام میکردی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط