☆♡پارت: ۲♡☆
☆♡پارت: ۲♡☆
شرطا هنوز نرسیده بود ولی گذاشتم😊
امید وارم خوشتون بیاد🌹
پدر سویونگ و بوک سو یکی از بزرگترین سهام دار های یکی از شرکت های بزرگ و معروف کره بود و به خاطر اینکه نه سویونگ و نه بوک سو به سن قانونی نرسیده بودن سهام شرکت به طور موقت به یکی دیگر از سهام داران که دوست پدرشون هم بود واگذار شد تا وقتی که اون ها به سن قانونی برسن.
سویونگ نزدیک به شش ماه تو کما بود و وقتی که به هوش اومد دیگه اون سویونگ سابق نبود سرد و گوشه گیر شده بود.
تنهایی به ادم خیلی فشار میاره. فقط برادرشو داشت. که اونم می خواست به خارج کشور بره و درسشو بخونه و در اینده بتونه شرکت پدرشونو اداره کنه.
اما سویونگ از شرکت متنفر بود چون بعد چند ماه تحقیق پلیس بالاخره معلوم شده بود که قتل مادر و پدرش کاره کیه. اون قاتل به دستور یکی از سهام دار های شرکت استخدام شده بود برای همین سویونگ دیگه از شرکت متنفر بود. و حالا هم که برادرش هم که رفته بود واقعا تنها شده بود.
سویونگ که تازه به مدرسه می رفت سعی می کرد خودشو با درس و مشق مشغول کنه و حتی وقت های اضافه اش رو به کلاس های زبان و کلاس های رزمی پر می کرد تا یاد تنهایی و درد و غمش نیوفته. سویونگ خیلی تو درس و کتاب ها غرق شده بود و حتی چند سال رو جهشی خوند و در۱۴ سالگی دوم دبیرستان بود. تو دبیرستان هم حتی با کسی حرف نمی زد و همیشه با همه سرد بود برای همین لغب ملکه یخی رو بهش داده بودن و البته چون از همه کوچیک تر بود فنچ هم بهش می گفتن. ....
یکم دیگه ی پارت دیگه هم می زارم💜🌹
امید وارم از فیکم خوشتون اومده باشه💜😊🌹
شرطا هنوز نرسیده بود ولی گذاشتم😊
امید وارم خوشتون بیاد🌹
پدر سویونگ و بوک سو یکی از بزرگترین سهام دار های یکی از شرکت های بزرگ و معروف کره بود و به خاطر اینکه نه سویونگ و نه بوک سو به سن قانونی نرسیده بودن سهام شرکت به طور موقت به یکی دیگر از سهام داران که دوست پدرشون هم بود واگذار شد تا وقتی که اون ها به سن قانونی برسن.
سویونگ نزدیک به شش ماه تو کما بود و وقتی که به هوش اومد دیگه اون سویونگ سابق نبود سرد و گوشه گیر شده بود.
تنهایی به ادم خیلی فشار میاره. فقط برادرشو داشت. که اونم می خواست به خارج کشور بره و درسشو بخونه و در اینده بتونه شرکت پدرشونو اداره کنه.
اما سویونگ از شرکت متنفر بود چون بعد چند ماه تحقیق پلیس بالاخره معلوم شده بود که قتل مادر و پدرش کاره کیه. اون قاتل به دستور یکی از سهام دار های شرکت استخدام شده بود برای همین سویونگ دیگه از شرکت متنفر بود. و حالا هم که برادرش هم که رفته بود واقعا تنها شده بود.
سویونگ که تازه به مدرسه می رفت سعی می کرد خودشو با درس و مشق مشغول کنه و حتی وقت های اضافه اش رو به کلاس های زبان و کلاس های رزمی پر می کرد تا یاد تنهایی و درد و غمش نیوفته. سویونگ خیلی تو درس و کتاب ها غرق شده بود و حتی چند سال رو جهشی خوند و در۱۴ سالگی دوم دبیرستان بود. تو دبیرستان هم حتی با کسی حرف نمی زد و همیشه با همه سرد بود برای همین لغب ملکه یخی رو بهش داده بودن و البته چون از همه کوچیک تر بود فنچ هم بهش می گفتن. ....
یکم دیگه ی پارت دیگه هم می زارم💜🌹
امید وارم از فیکم خوشتون اومده باشه💜😊🌹
۱۶.۰k
۲۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.