Step brother p4
لینو پیتزا رو همونطور که پاپی کوچولوش تو بغلش بود آماده میکنه و میزاره تو فر و تایمر رو میزاره و میره روی مبل میشینه
Lk: دستت خوبه قشنگم؟
Sm: اوهوم
لینو جای زخم رو میبوسه و بعدش سر سونگمین رو میبوسه و بعد پیشونیش، لینو بهش برای چند دقیقه زل زد، نمیتونست توصیف کنه که چقدر عاشق سونگمینه فقط به سونگمین با چشمای پر از عشق زل زد
بعد از اینکه پیتزا رو خوردن و ظرفاشو لینو شست، شروع کردن به بوسیدن هم، بوسه هاشون پر شده بود از احساسات ناگفته ی چندین ساله، لینو سونگمین رو با ولع میبوسید، بعضی اوقات لبای سونگمین رو گاز گرفت و بعد توی بغل هم خوابشون برد
*فردا صبح*
لینو از خواب بیدار شد و به آرومی از سونگمین جدا شد، رفت طبقه ی پایین و یه یادداشت دید و یادداشت رو برداشت و خواند
Note: لینو و سونگمین، ما به ماه عسل رفتیم نگران نباشید...مواظب خودتون باشید و خونه رو منفجر نکنید
لینو با خواندن قسمت 'خونه رو منفجر نکنید' خندید و برگه رو گذاشت رو میز و رفت صبحونه درست کرد
بعد از اینکه صبحونه رو درست کرد، میز و چید و رفت تو اتاق، سونگمین بیدار شده بود و تازه از حموم برگشته بود، لینو بوسه ای به موهای خیس سونگمین زد و از پشت بغلش کرد
Sm: صبح بخیر، نونو
Lk: صبح بخیر قشنگم، بیا پایین صبحونه حاضره
Sm: مامان بابا کجان؟
Lk: رفتن ماه عسل
Sm: پس من و تو تنهاییم نه؟
Lk: دقیقا
خلاصه رفتن پایین صبحونه خوردن وقتی لینو داشت ظرفارو میشست سونگمین از پشت بغلش کرد
Sm: نونو؟
Lk: جونم؟
Sm: میشه امروز با هم گیم بزنیم؟
Lk: کل روز؟
Sm: اوهوم بعدشم بستنی بخوریم، حین بازی کردنم چیپس بخوریم
لینو به صدای ناز عشقش خندید و بهش نگاه کرد
Lk: چشم قشنگم، ولی کل روز بخوای بازی کنی چشمات درد میگیره
Sm: خب کل روزو بازی نمیکنیم
Lk: آفرین
شستن ظرفا تموم شد لینو رفت خوراکی بخره، وقتی برگشت سونگمین رو ندید، قلبش برای یه لحظه ریخت، سریع رفت تو اتاق خواب خودش که سونگمین اونجا بود، رفت سمتش، سونگمین داشت به عکسای خودش نگاه میکرد که روی دیوار اتاق لینو بود
Lk: قشنگم، منو ترسوندی پاپی، فکر کردم تنهام گذاشتی
Sm: من هیچوقت تنهات نمیزارم
Lk: منم همینطور
بعد از چند دقیقه سکوت سونگمین گفت
Sm: چرا دیوارای اتاقت پره از عکسای من
Lk: چون عاشقتم دیگه
هر دو خندیدن و رفتن برای بازی کردن
*چندساعت بعد*
Sm: هی! قبول نیست! تو تقلب کردی!
Lk: من هیچ تقلبی نکردم، حالا که بردم باید پاداشمو بدی
Sm: کدوم پاداش؟
Lk: اینکه باهام ازدواج کنی
سونگمین شوکه شد و چند دقیقه بی حرکت بهش زل زد
Sm: باهات ازدواج کنم؟ ولی ما-
لینو حرفشو قطع کرد و بهش نگاه کرد
Lk: برام مهم نیست ما برادر ناتنی ایم، من عاشقتم و باهات ازدواج میکنم
شرایط پارت بعد: 20 کامنت و لایک
Lk: دستت خوبه قشنگم؟
Sm: اوهوم
لینو جای زخم رو میبوسه و بعدش سر سونگمین رو میبوسه و بعد پیشونیش، لینو بهش برای چند دقیقه زل زد، نمیتونست توصیف کنه که چقدر عاشق سونگمینه فقط به سونگمین با چشمای پر از عشق زل زد
بعد از اینکه پیتزا رو خوردن و ظرفاشو لینو شست، شروع کردن به بوسیدن هم، بوسه هاشون پر شده بود از احساسات ناگفته ی چندین ساله، لینو سونگمین رو با ولع میبوسید، بعضی اوقات لبای سونگمین رو گاز گرفت و بعد توی بغل هم خوابشون برد
*فردا صبح*
لینو از خواب بیدار شد و به آرومی از سونگمین جدا شد، رفت طبقه ی پایین و یه یادداشت دید و یادداشت رو برداشت و خواند
Note: لینو و سونگمین، ما به ماه عسل رفتیم نگران نباشید...مواظب خودتون باشید و خونه رو منفجر نکنید
لینو با خواندن قسمت 'خونه رو منفجر نکنید' خندید و برگه رو گذاشت رو میز و رفت صبحونه درست کرد
بعد از اینکه صبحونه رو درست کرد، میز و چید و رفت تو اتاق، سونگمین بیدار شده بود و تازه از حموم برگشته بود، لینو بوسه ای به موهای خیس سونگمین زد و از پشت بغلش کرد
Sm: صبح بخیر، نونو
Lk: صبح بخیر قشنگم، بیا پایین صبحونه حاضره
Sm: مامان بابا کجان؟
Lk: رفتن ماه عسل
Sm: پس من و تو تنهاییم نه؟
Lk: دقیقا
خلاصه رفتن پایین صبحونه خوردن وقتی لینو داشت ظرفارو میشست سونگمین از پشت بغلش کرد
Sm: نونو؟
Lk: جونم؟
Sm: میشه امروز با هم گیم بزنیم؟
Lk: کل روز؟
Sm: اوهوم بعدشم بستنی بخوریم، حین بازی کردنم چیپس بخوریم
لینو به صدای ناز عشقش خندید و بهش نگاه کرد
Lk: چشم قشنگم، ولی کل روز بخوای بازی کنی چشمات درد میگیره
Sm: خب کل روزو بازی نمیکنیم
Lk: آفرین
شستن ظرفا تموم شد لینو رفت خوراکی بخره، وقتی برگشت سونگمین رو ندید، قلبش برای یه لحظه ریخت، سریع رفت تو اتاق خواب خودش که سونگمین اونجا بود، رفت سمتش، سونگمین داشت به عکسای خودش نگاه میکرد که روی دیوار اتاق لینو بود
Lk: قشنگم، منو ترسوندی پاپی، فکر کردم تنهام گذاشتی
Sm: من هیچوقت تنهات نمیزارم
Lk: منم همینطور
بعد از چند دقیقه سکوت سونگمین گفت
Sm: چرا دیوارای اتاقت پره از عکسای من
Lk: چون عاشقتم دیگه
هر دو خندیدن و رفتن برای بازی کردن
*چندساعت بعد*
Sm: هی! قبول نیست! تو تقلب کردی!
Lk: من هیچ تقلبی نکردم، حالا که بردم باید پاداشمو بدی
Sm: کدوم پاداش؟
Lk: اینکه باهام ازدواج کنی
سونگمین شوکه شد و چند دقیقه بی حرکت بهش زل زد
Sm: باهات ازدواج کنم؟ ولی ما-
لینو حرفشو قطع کرد و بهش نگاه کرد
Lk: برام مهم نیست ما برادر ناتنی ایم، من عاشقتم و باهات ازدواج میکنم
شرایط پارت بعد: 20 کامنت و لایک
- ۱۰.۰k
- ۲۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط