راهیه بهشت پارت 18 فصل 3 🪐🌙
راهیه بهشت پارت 18 فصل 3 🪐🌙
ا/ت ویو
نشسته بود پشت میز رفتم کنارش نشستم میخواستم بخورم ولی اشتهایی برام نمونده بود هیچی نمیخوردم زل زده بودم به غذا
شیطان : چرا نمیخوری
ا/ت : نمیخوام
شیطان : برای اینم باید زورت کنم؟
ا/ت : چرا اینکارو میکنی چرا همش زور میگی
شیطان : چون مجبورم میکنی اگه عین آدم کارایی که میگمو بکنی مجبور نمیشم زورت کنم
هیچی نگفتم
شیطان : بخور زود باش
بهش نگاه کردم خیلی جدی بود یکن ازش خوردم
شیطان : آفرین
نشسته بودیم که یکی درو با شدت زد با بهتره در نگاه میکردم
شیطان : ا/ت برو تو اتاقت
نرفتم بهش نگاه میکردم
شیطان : گفتم برو تو اتاقت( با داد )
با دادی که زد از جام پریدم و دوییدم سمت اتاقم رفتم داخل و درو بستم چسبیدم به در تا ببینم چی میگن در از پشت قفل شد کار خودش بود چند لحظه بعد صدای داد کل خونه رو گرفته بود
شیطان ویو
رفتم درو باز کردم
شیطان : چته
سندی : قدرتمو میخوام ( با داد )
شیطان : قدرتت؟ تو از اول یه کارکن ساده بودی قدرتی نداشتی
سندی : درسته ولی گفتی اگه کمکت کنم تا قدرت ا/تو بگیری بهم یه قدرت میدی نگفتی؟
شیطان : گفتم ولی الان میزنم زیرش
سندی : نمیتونی
شیطان : حالا میبینیم
مطمعنم که میدونه میتونم این کارو کنم
سندی :....چیکار کنم تا قدرتمو بدی
شیطان : هر کاری بگم میکنی؟
سندی : آره
شیطان : ازت میخوام که یه نفر که قابل اعتماد هیت رو پیدا کنی و با دوربین جلوی در خونه جیهوپ وایسونیش تو میزی داخل و جیهوپو میبوسی اونم ازتون عکس میگیره
سندی : همین؟
شیطان : هوم
سندی : من که از خدامه
شیطان : عکسارو میدی به من
سندی : اگه بازم بزنی زیرش چی؟
شیطان : اونوقت میتونی این قدرتو پیش خودت نگه داری
یکی از قدر تارو از تو جیبم دراوردم و جلوش گرفتم
شیطان : اینو بگیر وقتی کارتو انجام دادی قدرت خودتو بهت میدم
پابندو ارم گرفت و پوزخند زد( پابنده الاهه دوستیه )
سندی : قبوله ولی اینو از کجا اوردی ؟
الان اگه بهش بگم که الاهه دوستی و گول زدن و ازش استفاده کردم و پابندشو گرفتم صد درصد قبول نمیکنه پس گفتم :
شیطان میخوای یا نمیخوای؟
پوزخند زد اومد جلو تا ببوسم که کشیدم عقب
شیطان : هی هی آروم باش
سندی : خیلی خوشتیپی
بهش پوزخند زدم
شیطان : چیه نکنه میخوای
نزاشت حرفم تموم بشه و گفت :
سندی : چرا که نه
شیطان : برو کارتو انجام بده
سندی : باشه راستی اون دختره کجاس چرا نیست؟
شیطان : تو اتاقه
سندی : بزار یه سری بهش بزنم
شیطان : لازم نکرده
سندی : گفتم بزار یه سری بهش بزنم
شیطان : برو بیرون زود باش ( با داد )
با دستام سرمو گرفتم داشت میومد نباید اجازه بدم
سندی : حالت خوبه؟
شیطان : برو( با داد )
سندی : باشه
رفتش افتادم روی زمین سرمو محکم با دستام گرفته بودم
شیطان : اجازه نمیدم نمیزارم بیای
صداشو شنیدم
ا/ت : چیشده خوبی؟
شیطان : ا/ت از اینجا برو
ا/ت : چه اتفاقی افتاده؟
شیطان : برو تو اتاقت( با داد )
ا/ت : نمیرم
جلوم رو زانوهاش نشست
ا/ت : تو حالت خوب نیست
شیطان : مهم نیس
خیلی سرم درد میکرد
یه لحظه احساس کردم یکی بغلم کرد چشمامو باز کردم بغلم کرده بود
ا/ت : الان خوب میشی چیزی نیست خب؟
شیطان : ....
سر دردم کم کم خوب شد حتی وقتی قدرتم نداره میتونه حال آدمو خوب کنه
از بغلش اومدم بیرون بهم نگاه میکرد
ا/ت : خوب شدی؟
شیطان : خوبم
ا/ت : چیشده بود؟
شیطان : مهم نیست
ا/ت : نمیخوای بهم بگی؟
نمیتونستم بهش بگم
شیطان : نه
ا/ت : .... باشه اشکال نداره
ا/ت ویو
نشسته بود پشت میز رفتم کنارش نشستم میخواستم بخورم ولی اشتهایی برام نمونده بود هیچی نمیخوردم زل زده بودم به غذا
شیطان : چرا نمیخوری
ا/ت : نمیخوام
شیطان : برای اینم باید زورت کنم؟
ا/ت : چرا اینکارو میکنی چرا همش زور میگی
شیطان : چون مجبورم میکنی اگه عین آدم کارایی که میگمو بکنی مجبور نمیشم زورت کنم
هیچی نگفتم
شیطان : بخور زود باش
بهش نگاه کردم خیلی جدی بود یکن ازش خوردم
شیطان : آفرین
نشسته بودیم که یکی درو با شدت زد با بهتره در نگاه میکردم
شیطان : ا/ت برو تو اتاقت
نرفتم بهش نگاه میکردم
شیطان : گفتم برو تو اتاقت( با داد )
با دادی که زد از جام پریدم و دوییدم سمت اتاقم رفتم داخل و درو بستم چسبیدم به در تا ببینم چی میگن در از پشت قفل شد کار خودش بود چند لحظه بعد صدای داد کل خونه رو گرفته بود
شیطان ویو
رفتم درو باز کردم
شیطان : چته
سندی : قدرتمو میخوام ( با داد )
شیطان : قدرتت؟ تو از اول یه کارکن ساده بودی قدرتی نداشتی
سندی : درسته ولی گفتی اگه کمکت کنم تا قدرت ا/تو بگیری بهم یه قدرت میدی نگفتی؟
شیطان : گفتم ولی الان میزنم زیرش
سندی : نمیتونی
شیطان : حالا میبینیم
مطمعنم که میدونه میتونم این کارو کنم
سندی :....چیکار کنم تا قدرتمو بدی
شیطان : هر کاری بگم میکنی؟
سندی : آره
شیطان : ازت میخوام که یه نفر که قابل اعتماد هیت رو پیدا کنی و با دوربین جلوی در خونه جیهوپ وایسونیش تو میزی داخل و جیهوپو میبوسی اونم ازتون عکس میگیره
سندی : همین؟
شیطان : هوم
سندی : من که از خدامه
شیطان : عکسارو میدی به من
سندی : اگه بازم بزنی زیرش چی؟
شیطان : اونوقت میتونی این قدرتو پیش خودت نگه داری
یکی از قدر تارو از تو جیبم دراوردم و جلوش گرفتم
شیطان : اینو بگیر وقتی کارتو انجام دادی قدرت خودتو بهت میدم
پابندو ارم گرفت و پوزخند زد( پابنده الاهه دوستیه )
سندی : قبوله ولی اینو از کجا اوردی ؟
الان اگه بهش بگم که الاهه دوستی و گول زدن و ازش استفاده کردم و پابندشو گرفتم صد درصد قبول نمیکنه پس گفتم :
شیطان میخوای یا نمیخوای؟
پوزخند زد اومد جلو تا ببوسم که کشیدم عقب
شیطان : هی هی آروم باش
سندی : خیلی خوشتیپی
بهش پوزخند زدم
شیطان : چیه نکنه میخوای
نزاشت حرفم تموم بشه و گفت :
سندی : چرا که نه
شیطان : برو کارتو انجام بده
سندی : باشه راستی اون دختره کجاس چرا نیست؟
شیطان : تو اتاقه
سندی : بزار یه سری بهش بزنم
شیطان : لازم نکرده
سندی : گفتم بزار یه سری بهش بزنم
شیطان : برو بیرون زود باش ( با داد )
با دستام سرمو گرفتم داشت میومد نباید اجازه بدم
سندی : حالت خوبه؟
شیطان : برو( با داد )
سندی : باشه
رفتش افتادم روی زمین سرمو محکم با دستام گرفته بودم
شیطان : اجازه نمیدم نمیزارم بیای
صداشو شنیدم
ا/ت : چیشده خوبی؟
شیطان : ا/ت از اینجا برو
ا/ت : چه اتفاقی افتاده؟
شیطان : برو تو اتاقت( با داد )
ا/ت : نمیرم
جلوم رو زانوهاش نشست
ا/ت : تو حالت خوب نیست
شیطان : مهم نیس
خیلی سرم درد میکرد
یه لحظه احساس کردم یکی بغلم کرد چشمامو باز کردم بغلم کرده بود
ا/ت : الان خوب میشی چیزی نیست خب؟
شیطان : ....
سر دردم کم کم خوب شد حتی وقتی قدرتم نداره میتونه حال آدمو خوب کنه
از بغلش اومدم بیرون بهم نگاه میکرد
ا/ت : خوب شدی؟
شیطان : خوبم
ا/ت : چیشده بود؟
شیطان : مهم نیست
ا/ت : نمیخوای بهم بگی؟
نمیتونستم بهش بگم
شیطان : نه
ا/ت : .... باشه اشکال نداره
۶۲.۶k
۲۵ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.