من فقر را چشیده اممن درد را کشیده اممن عشق را شنیده
من فقر را چشیده ام...من درد را کشیده ام...من عشق را شنیده ام...نفس نفس بریده ام...بریده ام ز هرچه هست...ز هر که میتوان پرست...مسلمانان بت پرست...من مرگ را فهمیده ام...فهمیده ام که درد چیست...زندگی بی منت چیست...نون و غم فرزند چیست....ای عشاق بی خبر...من عشق را شنیده ام...
شنیده ام ز کودکان کارو عشق...شنیده ام ز روسپیان...که میروند به اسمان...شنیده ام ز مردمی..به دنبال گندمی...میان سطل های شهر...من فقر را چشیده ام...
چشیده ام اشک پدر ...در غم فرزند پسر...چشیده ام رنگ ها را....ان مردِ بی پروا را...چشیده ام ازادی...جمهوری اسلامی...!!!چشیده ام محبتی..بدون هیچ منتی...از کودکی که در محک...به بوسه ای ببخشدم....عشق عروسک وار را...من دیده ام ان یا ر را....
من دیده ام...انسان نما...مردان بی عیار را...من دیده ام.....زن های بی مقدار را...من دیده ام روی و ردای یار را...من یار را بوسیده ام...
بوسیده ام هنگام صبح...در وقت بیداری گل...بوسیده ام هنگام شب...در وقت معراج سحر...بوسیده ام مادر را...عشق حقیقت وار را...بوسیده ام دست پدر...مرد فصول درد را...من زندگی ها دیده ام...من دیده ام...لبخند را...شور عشق اول را...ایمان بی باور را...من از همه ب ر ی د ه ام
ای دو ستان ...ای یاران...ای دشمنان ...ای مهربانان ..جانان...ای مردمان نا اهل...روزی هزاران باز هم...من زندگی را باخته ام...
ز
ن
د
گ
ی را ...باخته ام
شنیده ام ز کودکان کارو عشق...شنیده ام ز روسپیان...که میروند به اسمان...شنیده ام ز مردمی..به دنبال گندمی...میان سطل های شهر...من فقر را چشیده ام...
چشیده ام اشک پدر ...در غم فرزند پسر...چشیده ام رنگ ها را....ان مردِ بی پروا را...چشیده ام ازادی...جمهوری اسلامی...!!!چشیده ام محبتی..بدون هیچ منتی...از کودکی که در محک...به بوسه ای ببخشدم....عشق عروسک وار را...من دیده ام ان یا ر را....
من دیده ام...انسان نما...مردان بی عیار را...من دیده ام.....زن های بی مقدار را...من دیده ام روی و ردای یار را...من یار را بوسیده ام...
بوسیده ام هنگام صبح...در وقت بیداری گل...بوسیده ام هنگام شب...در وقت معراج سحر...بوسیده ام مادر را...عشق حقیقت وار را...بوسیده ام دست پدر...مرد فصول درد را...من زندگی ها دیده ام...من دیده ام...لبخند را...شور عشق اول را...ایمان بی باور را...من از همه ب ر ی د ه ام
ای دو ستان ...ای یاران...ای دشمنان ...ای مهربانان ..جانان...ای مردمان نا اهل...روزی هزاران باز هم...من زندگی را باخته ام...
ز
ن
د
گ
ی را ...باخته ام
- ۹۷۴
- ۱۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط