از همان روزی که در باران سوارم کرده ای
از همان روزی که در باران سوارم کردهای
با نگاهت هیچ میدانی چکارم کردهای؟
با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی
با همان یک لحظه عمری بیقرارم کردهای
جرعهای لبخند گیرا از شراب جامدت
بر دلم پاشیدهای، دائم خمارم کردهای
موج مویت برده و غرق خیالم کرده است
روسری روی سرت بود و دچارم کردهای
تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر
با نگاهت، خندهات، مویت، شکارم کردهای
در خیابان اولین عابر منم هر صبح زود
در همان جایی که روزی غصهدارم کردهای
رأس ساعت میرسی، میبینمت، رد میشوی...
کم محلی میکنی، بیاعتبارم کردهای
من مهندس بودهام دلدادگی شأنم نبود
تازگیها گلفروشی تازهکارم کردهای
در نگاه دیگران پیش از تو عاقل بودهام
خوب کردی آمدی... مجنون تبارم کردهای
در ولا الضالین حمدم خدشهای وارد نبود
وایِ من، محتاج یک رکعت شمارم کردهای
با نگاهت هیچ میدانی چکارم کردهای؟
با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی
با همان یک لحظه عمری بیقرارم کردهای
جرعهای لبخند گیرا از شراب جامدت
بر دلم پاشیدهای، دائم خمارم کردهای
موج مویت برده و غرق خیالم کرده است
روسری روی سرت بود و دچارم کردهای
تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر
با نگاهت، خندهات، مویت، شکارم کردهای
در خیابان اولین عابر منم هر صبح زود
در همان جایی که روزی غصهدارم کردهای
رأس ساعت میرسی، میبینمت، رد میشوی...
کم محلی میکنی، بیاعتبارم کردهای
من مهندس بودهام دلدادگی شأنم نبود
تازگیها گلفروشی تازهکارم کردهای
در نگاه دیگران پیش از تو عاقل بودهام
خوب کردی آمدی... مجنون تبارم کردهای
در ولا الضالین حمدم خدشهای وارد نبود
وایِ من، محتاج یک رکعت شمارم کردهای
۱.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۰