پارت۳۰
پارت۳۰
رفتم پایین دیدم باید اون جزوه رو میخوندم فردا امتحان داشتم دیوم کوک خوابیده رو مبل
میون:پاشو برو تو اتاقت کمرت درد میکنه
یعنی خوابیده چه زود آنقدر خسته بود رفتم جلو دیدم بله آقا قشنگ خوابیده داره خواب هفت پادشاه و میبینه وقتی خوابیده بود چقدر کیوت بود رفتم از تو کمد یه ملافه آوردن انداختم روش اِ این چرا رو اون جزوه ای که میخواستم خوابیده الان چه گوهی بخورم یعنی ندیده
نکنه پاره
بشه وای بدبخت میشم اگه تو این امتحان بیفتم سخت میتونم برم ترم های دیگه پس دست به کار شدن از هر طرف کشیدم
در نیومد زیادم نمیتونستم بکشم اون وقت پاره میشد ای وای بدبخت شدم پایین مبل پاهامو بغل کردم چاره ای نداشتم باید بیدارش میکردم چرخیدم طرفش
میون:کوک میشه بلند شی باید جزوه مو بردارم بخونم
دیدم هیچ حرکتی نکرده الان چی کار کنم دستمو آروم گذاشتم رو صورتش وای لپاش چقدر نرمه آروم بلند شدم و لپشو بوسیدم که دستمو گرفت و بغلم کرد الان تو بغلش بودم وای چه اتفاقی داره سر قلبم میاد انگار میخواد در بیاد
میون:میشه بلند شی میخوام جزوه مو بردارم بخونم
جانگ کوک:فقط یکم اینجوری بمون
تقریبا یه ربع گذشت دیدم این نمیخواد ول کنه بازم گفتم
میون:کوک ولم کن کلی درس دارم
آرم ولم کرد
کوک:برو درستو بخون
میون:درسم اینجاست
یهو چشماشو وا کردم
کوک:چی گفتی؟
ای خدا باز این یه چیز دیگه فهمیدن ای منحرف
میون:یعنی رو جزوه هام خوابیدی
کوک اها اهان
دیدم همون جوری خوابیده
میون:ده پاشو بر دارم دیگه
بلند شده برداشتم و رفتم بالا تو اتاقم
رفتم پایین دیدم باید اون جزوه رو میخوندم فردا امتحان داشتم دیوم کوک خوابیده رو مبل
میون:پاشو برو تو اتاقت کمرت درد میکنه
یعنی خوابیده چه زود آنقدر خسته بود رفتم جلو دیدم بله آقا قشنگ خوابیده داره خواب هفت پادشاه و میبینه وقتی خوابیده بود چقدر کیوت بود رفتم از تو کمد یه ملافه آوردن انداختم روش اِ این چرا رو اون جزوه ای که میخواستم خوابیده الان چه گوهی بخورم یعنی ندیده
نکنه پاره
بشه وای بدبخت میشم اگه تو این امتحان بیفتم سخت میتونم برم ترم های دیگه پس دست به کار شدن از هر طرف کشیدم
در نیومد زیادم نمیتونستم بکشم اون وقت پاره میشد ای وای بدبخت شدم پایین مبل پاهامو بغل کردم چاره ای نداشتم باید بیدارش میکردم چرخیدم طرفش
میون:کوک میشه بلند شی باید جزوه مو بردارم بخونم
دیدم هیچ حرکتی نکرده الان چی کار کنم دستمو آروم گذاشتم رو صورتش وای لپاش چقدر نرمه آروم بلند شدم و لپشو بوسیدم که دستمو گرفت و بغلم کرد الان تو بغلش بودم وای چه اتفاقی داره سر قلبم میاد انگار میخواد در بیاد
میون:میشه بلند شی میخوام جزوه مو بردارم بخونم
جانگ کوک:فقط یکم اینجوری بمون
تقریبا یه ربع گذشت دیدم این نمیخواد ول کنه بازم گفتم
میون:کوک ولم کن کلی درس دارم
آرم ولم کرد
کوک:برو درستو بخون
میون:درسم اینجاست
یهو چشماشو وا کردم
کوک:چی گفتی؟
ای خدا باز این یه چیز دیگه فهمیدن ای منحرف
میون:یعنی رو جزوه هام خوابیدی
کوک اها اهان
دیدم همون جوری خوابیده
میون:ده پاشو بر دارم دیگه
بلند شده برداشتم و رفتم بالا تو اتاقم
۱۲.۲k
۰۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.