پارت۲۹
پارت۲۹
جانگ کوک:گمشو پایین احمق نمیدونی باید کی پیام بدی میدونی الان چه بلای ممکنه سرم بیاد
میون:خوب دلم خواست الان پیام بدم مشکلیه اگه مشکل هم شه مشکل تو نه من خودانی
از ماشین پیاده شدم و داشتم از پله ها بالا میرفتم که کوک دستمو گرفت
جانگ کوک:اول بودن چی میگی بعد زر بزن میدونی الان بفهمه چی میشه وقتی میگم نباید بدونه یعنی نباید بدونه الان اگه اخراج شم تو میخوای چی کار کنی میدونی با چه بدبختی رفتم اونجا
میون:حرفات تموم شد خیلی تاثیر گذار بود ولم کن میخوام برم خونه سردمه
همچین دستمو گرفته بود که انگار میخواستم فرار کنم وقتی ولم کرد تق خوردم زمین
میون:احمق میدنی نباید بخوریم زمین واسه بچه بده تو شعور نداره
وقتی بلند شدم چنان سیلی زد که فکنم لبم پاره شد وقتی دستمو زدم به لبم دیدم بله قشنگ داره خون میاد من نامردی نکردم همچین زدم وست پاهاش که فکنم دیگه بچه دار نشه وقتی داشتم میرفتم خونه صداشو شنیدم که گفت
جانگ کوک:حیف حامله ای وگرنه همچین میزدمت که نتونی تکون بخوری
میون:جنمشو نداری بشین بزار باد بیاد
بعد یه راست رفتم تو اتاقم آخه تو این خونه هرکی یه اتاق داره مثل اون فیلما نیس رویایی تو یه اتاق باشن ما کلا تو خونه جنگ و دعوا هس رفتم حموم و وانو با آب گرم پر کردم لبمو شستم تا به آب نخوره خلاصه رفتم تو آب کلا تمام خستگی تنم رفت
ببخشید اگه کم شد این روزا واقعا درسام زیاده امید وارم درک کنید🪐🌝
جانگ کوک:گمشو پایین احمق نمیدونی باید کی پیام بدی میدونی الان چه بلای ممکنه سرم بیاد
میون:خوب دلم خواست الان پیام بدم مشکلیه اگه مشکل هم شه مشکل تو نه من خودانی
از ماشین پیاده شدم و داشتم از پله ها بالا میرفتم که کوک دستمو گرفت
جانگ کوک:اول بودن چی میگی بعد زر بزن میدونی الان بفهمه چی میشه وقتی میگم نباید بدونه یعنی نباید بدونه الان اگه اخراج شم تو میخوای چی کار کنی میدونی با چه بدبختی رفتم اونجا
میون:حرفات تموم شد خیلی تاثیر گذار بود ولم کن میخوام برم خونه سردمه
همچین دستمو گرفته بود که انگار میخواستم فرار کنم وقتی ولم کرد تق خوردم زمین
میون:احمق میدنی نباید بخوریم زمین واسه بچه بده تو شعور نداره
وقتی بلند شدم چنان سیلی زد که فکنم لبم پاره شد وقتی دستمو زدم به لبم دیدم بله قشنگ داره خون میاد من نامردی نکردم همچین زدم وست پاهاش که فکنم دیگه بچه دار نشه وقتی داشتم میرفتم خونه صداشو شنیدم که گفت
جانگ کوک:حیف حامله ای وگرنه همچین میزدمت که نتونی تکون بخوری
میون:جنمشو نداری بشین بزار باد بیاد
بعد یه راست رفتم تو اتاقم آخه تو این خونه هرکی یه اتاق داره مثل اون فیلما نیس رویایی تو یه اتاق باشن ما کلا تو خونه جنگ و دعوا هس رفتم حموم و وانو با آب گرم پر کردم لبمو شستم تا به آب نخوره خلاصه رفتم تو آب کلا تمام خستگی تنم رفت
ببخشید اگه کم شد این روزا واقعا درسام زیاده امید وارم درک کنید🪐🌝
۹.۶k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.