انگزه.ای.برای.عشق
#انگزه.ای.برای.عشق
#پارت۴۵
شوگا شوکه نگاهم کرد
_واقعا
_آره
اخمی کرد
_الان به من شک دارید شما دوتا آره
کوکی تکیه داد به دیوار
_آره به تو
شوگا یقیهی کوکی رو گفت
_من چرا باید با زندگی خواهرم بازی کنم هان
رفتم سمت ماشین نشستم توش که کوکی اومد
_جنی
_ب... بله؟!
_خوبی؟!
_حالم خرابه کار کیه پس
_کار شوگاس مطمئنم
اشکام روی صورتم رون شد
_اما اون داداشه
کوکی خنده ای کرد
_نه داداش ناتنیته
_هعی، اون میدونه که خواهرش نیستم؟!
کوکی نگاهی بهم کرد
_شوگا از اول میدونسته
سرمو انداختم پایین
_میشه منو ببری خونه من خستم
_باشه
رفتیم سمت خونه استرس خیلی عجیبی داشتم خیلی از ماشین پیداه شدم رفتم سمت عمارت نشستم روی کاناپه
_آه گندش بزنن همیشه همینه همینه
رفتم اتاق لباسمو عوض کردم
_روز افتضاهی بود خیلی افتضاه
#پارت۴۵
شوگا شوکه نگاهم کرد
_واقعا
_آره
اخمی کرد
_الان به من شک دارید شما دوتا آره
کوکی تکیه داد به دیوار
_آره به تو
شوگا یقیهی کوکی رو گفت
_من چرا باید با زندگی خواهرم بازی کنم هان
رفتم سمت ماشین نشستم توش که کوکی اومد
_جنی
_ب... بله؟!
_خوبی؟!
_حالم خرابه کار کیه پس
_کار شوگاس مطمئنم
اشکام روی صورتم رون شد
_اما اون داداشه
کوکی خنده ای کرد
_نه داداش ناتنیته
_هعی، اون میدونه که خواهرش نیستم؟!
کوکی نگاهی بهم کرد
_شوگا از اول میدونسته
سرمو انداختم پایین
_میشه منو ببری خونه من خستم
_باشه
رفتیم سمت خونه استرس خیلی عجیبی داشتم خیلی از ماشین پیداه شدم رفتم سمت عمارت نشستم روی کاناپه
_آه گندش بزنن همیشه همینه همینه
رفتم اتاق لباسمو عوض کردم
_روز افتضاهی بود خیلی افتضاه
۴۳.۲k
۰۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.