آژانس دو نفره پارت ۲

یوکوهاما_عصر ۷/۲۵
از دید دازای: قصد رفتن به توکیو رو نداشتم ما هنوز مطمئن نبودم که آیا می‌تونم بهشون اعتماد کنم یا نه پس تصمیم گرفتم قبلش به آژانس کارآگاهی برگردم.
جالب بود که توی مسیر رسیدن به آژانس هیچکس نبود همه جا ساکت بود مغازه‌ها بسته بودند حتی یه ماشین هم توی خیابون‌ها نبود وقتی که به آژانس رسیدم چیزی رو دیدم که انتظارش رو نداشتم!....
دازای:چویا!
چویا:دازای!
چویا و دازای: تو اینجا چی‌کار میکنی؟!
چویا:هی اول من پرسیدم!
دازای: نمی‌تونم بیام توی محل کار خودم
چویا: اون عوضیا همه رو با خودشون بردن پس عجیبه که تو الان اینجا باشی!
دازای: عجیب‌تر از اون اینه که تو چطوری از ماجرا خبر داری؟!
چویا: چند نفر به مافیا حمله کردن و همه رو با خودشون بردن تنها کسی که تونست فرار کنه من بودم!
دازای:جالبه که برای اولین بار با هم شباهت داریم چون تو هیچ وقت از من بهتر نبودی!
چویا توی دلش گفت《مردک خود خواه فکر کرده کیه!》و با حالتی که نشون میداد جوش آورده به دازای نگاه کرد!
چویا: از همه اینا که بگذریم، من باید تو رو به توکیو ببرم!
دیدگاه ها (۰)

بچه هااااااالان ساعت ۰۲:۴۸دارم با مامان و داداشم یه فیلم مهی...

آژانس دو نفره پارت ۳

بیوگرافی

آژانس دو نفره پارت ۱

قهوه تلخ پارت ۵۹گوشی رو قطع کردم و رفتم توی اتاق. آماده شدم ...

HENTAI :: SUKUKU

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط