p18
ات: دستشویی واسه چی میرن من میرم که برینم
جیمین: خیله خب اینجا منتظرم
ات از دستشویی امد رفتن نشستن که
مین سو: ات بیا بریم برقصیم باهم مین جی تو هم بیا
ات:باشه کسی لوسی رو ندیده؟
مین سو: اوناهاشش
ات: بریم به اونم بگم تامیخواستیم بریم
دستامونو گرفتن
جیمین: هی کجا؟
ات: بریم برقصیم
جیمین: ههههه مگه خونه خالست!؟
ات: برو بابا
جیمین: ببین الان نمیتونم چیزی بگم میری ولی ولییی با هیچ کس گرم نمیگری افتاد؟
ات: خیلیه خی باشه
یونجون: هوییی کجا(با داد)
مین جی: خونه آقا شجا مگه نمیبینی دارم میرم برقصم خب
یونجون: مواظب باش
یونگی دست مین سو رو گرفت گفت بشین اینجا جایی نمیری
مین سو: اون وقت چرااا
یونگی: حرفمو کوش کننن
مین سو: لطفا(با التماس)
یونگی: باشه اما با هیچ کس نمیرقصی بجز دخترا
مین سو: اوکی
رفتن رقصیدن
موقع رقصید اینا از جدا میشن که مین جی با یه پسر میرقصه که پسره خودشو به مین جی هی میماله
ویو یونحون
داشتم به مین جی فکر میکردم که هر طور شده واسه خودم میکنمش من اگه چیزی رو بخوام بدست میارم یهو با صدای یونگی به خودم امدم گفت یونجون انگار دوست دخترت داره حال میکنه
برگشتم دیدم که یه پسر داره خودشو به مین جی میماله گفتم به من چه اما از ته دل اعصبی بودم
یونحون: من میرم دستشویی
جیمین: برو
ویو مینجی
داشتم میرقصیدم بادخترا که یه پسره هی خودشو به من میمالید
داشتم ازش فاصله میگرفتم که گفت
☆: چطوره امروز رو زیرم باشی ها بیبی؟
مین جی: چی داری میگی واسه خودت داشتم میرفتم که از دستم گرفت چسبوندم به دیوار داشتم داد میزدم که به کنار اما حرف گوش کن نبود اصلا
☆: اوه بیبی چقدر خوشگلی دوست دارم صدای ناله هاتو بشنوم
مین جی: گمشو اون ور داشتم گریه میکردم که امد بزرو ببوسیدم داشتم هولش میدادم اما من پیش اون مورچه بودم که یهو
یونجون امد یه مشت زد تو دهن اون مرده
☆: اخخ ایی چه غلطی میکنی هاااا
یونجون: به چه جرعتی دست به دوست دخترم زدی ها میکشمت
☆: اییی نزن بابا که بیهوش شد
ویو مین جی
وقتی گفت به چه جرعتی دوست دخترمو زدی خیلی دوست داشتم بغلش کنم اما گفتم نه باید خودمو کنترل کنم داشتم گریه میکردم ونشسته بودم زمین
یونجون: مین جی حالت خوبه منو نگا(با داد)
مین جی: سرمو آوردم بالا داشتم گریه میکردم
یونجون: هیی گریه نکن دیگه بسه
مین جی: ممنونم اگه تو نبودی اون اون اشغال.. نزاشت حرفمو بزنم که بغلم کرد
یونجون: هیشش بسه دیگه بیا بریم بلندم کردم ورفتیم طرف بچه ها
ویو یونجون
قرار بود که امشب ماله خودم کنمش پس رفتم سمت یکی که اونجا کار میکرد گفتم توی شراب یه داروی تحریک کننده بریزه که خیلی خیلی قوی باشه
اونم قبول کرد وبعد پولشو دادم گفتم چند دقیقه بعد بیاره تا کسی شک نکنه
ادامه دارد...
لایک کنید♥😊
جیمین: خیله خب اینجا منتظرم
ات از دستشویی امد رفتن نشستن که
مین سو: ات بیا بریم برقصیم باهم مین جی تو هم بیا
ات:باشه کسی لوسی رو ندیده؟
مین سو: اوناهاشش
ات: بریم به اونم بگم تامیخواستیم بریم
دستامونو گرفتن
جیمین: هی کجا؟
ات: بریم برقصیم
جیمین: ههههه مگه خونه خالست!؟
ات: برو بابا
جیمین: ببین الان نمیتونم چیزی بگم میری ولی ولییی با هیچ کس گرم نمیگری افتاد؟
ات: خیلیه خی باشه
یونجون: هوییی کجا(با داد)
مین جی: خونه آقا شجا مگه نمیبینی دارم میرم برقصم خب
یونجون: مواظب باش
یونگی دست مین سو رو گرفت گفت بشین اینجا جایی نمیری
مین سو: اون وقت چرااا
یونگی: حرفمو کوش کننن
مین سو: لطفا(با التماس)
یونگی: باشه اما با هیچ کس نمیرقصی بجز دخترا
مین سو: اوکی
رفتن رقصیدن
موقع رقصید اینا از جدا میشن که مین جی با یه پسر میرقصه که پسره خودشو به مین جی هی میماله
ویو یونحون
داشتم به مین جی فکر میکردم که هر طور شده واسه خودم میکنمش من اگه چیزی رو بخوام بدست میارم یهو با صدای یونگی به خودم امدم گفت یونجون انگار دوست دخترت داره حال میکنه
برگشتم دیدم که یه پسر داره خودشو به مین جی میماله گفتم به من چه اما از ته دل اعصبی بودم
یونحون: من میرم دستشویی
جیمین: برو
ویو مینجی
داشتم میرقصیدم بادخترا که یه پسره هی خودشو به من میمالید
داشتم ازش فاصله میگرفتم که گفت
☆: چطوره امروز رو زیرم باشی ها بیبی؟
مین جی: چی داری میگی واسه خودت داشتم میرفتم که از دستم گرفت چسبوندم به دیوار داشتم داد میزدم که به کنار اما حرف گوش کن نبود اصلا
☆: اوه بیبی چقدر خوشگلی دوست دارم صدای ناله هاتو بشنوم
مین جی: گمشو اون ور داشتم گریه میکردم که امد بزرو ببوسیدم داشتم هولش میدادم اما من پیش اون مورچه بودم که یهو
یونجون امد یه مشت زد تو دهن اون مرده
☆: اخخ ایی چه غلطی میکنی هاااا
یونجون: به چه جرعتی دست به دوست دخترم زدی ها میکشمت
☆: اییی نزن بابا که بیهوش شد
ویو مین جی
وقتی گفت به چه جرعتی دوست دخترمو زدی خیلی دوست داشتم بغلش کنم اما گفتم نه باید خودمو کنترل کنم داشتم گریه میکردم ونشسته بودم زمین
یونجون: مین جی حالت خوبه منو نگا(با داد)
مین جی: سرمو آوردم بالا داشتم گریه میکردم
یونجون: هیی گریه نکن دیگه بسه
مین جی: ممنونم اگه تو نبودی اون اون اشغال.. نزاشت حرفمو بزنم که بغلم کرد
یونجون: هیشش بسه دیگه بیا بریم بلندم کردم ورفتیم طرف بچه ها
ویو یونجون
قرار بود که امشب ماله خودم کنمش پس رفتم سمت یکی که اونجا کار میکرد گفتم توی شراب یه داروی تحریک کننده بریزه که خیلی خیلی قوی باشه
اونم قبول کرد وبعد پولشو دادم گفتم چند دقیقه بعد بیاره تا کسی شک نکنه
ادامه دارد...
لایک کنید♥😊
۱۰.۷k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.