p17
ویو مهمونی
ات: خب الان چیکار کنم لباسم بازه
جیمین: چییی؟(عصبی)
ات: معذرت میخوام فک نمیکردم اهمیت بدی(با گریه)
جیمین: یا هیششش باشه حالا مگه چقدر بازه؟
ات: پالتوشو کشید کنار که
جیمین: از تعجب شاخ در اورد
جیمین تودلش
اوففف اون سینه هاش کلا بیرونن (فرزندم چشمای پاکت را دور نگه دار😂)
ات: جیمین جیمینننن
جیمین...
ات: جیمین یا جیمیننن
جیمین:....
ات: یا چیکار میکنی به کجا نگاه میکنیییی(با داد)
جیمین: با داد ات به خودم امدم گفتم هیچی هیچی
جیمین: میگم اصلا چرا لباس پوشیدی؟نمیپوشیدی دیگه برو سریع خونه سریع(عصبی)
ات: جیمین تورو خدااا(با التماس)
مین سو: یاا ات چیشده؟
ات: جیمین میگه لباسم خیلی بازه نمیزاره اینجا بمونم(با بغض)
مین جی: ای بابا هی آقا اسمت چی بود... اها جیمین قراره زن آیندتو از الان انقدر ناراحت کردی(عصبی)
ویو ات
واای مین جی چی گفتی الان جیمین چی میگه اهههه (تو ذهنش)
جیمین تا میخواست حرف بزنه ات پرید وسط
ات: عهههه بسه مین جی ول کن جیمین تو هم باهام بیا کارت دارم
مین جی: یعنی چی که ول کن ببینم این بود همون دوست پسر کراشی که میگفتی ماله منو مثل الماس میدرخشه خاک تو سرت کنم ات قراره با کی ازدواج کنی
ات: یاا مین جی بسه دیگه بریم جیمین
جیمین: کجا؟
ات: بیا دیگه
ویو یونجون
یاااا این دختره چی گفت من مثل الماس میدرخشم خدایا چم شده چرا دارم دیونه میشم اهه
ویو ات
رفتن سمت دستشویی هیچ کس نبود و صدای اهنگ زیاد بود که مجبورن با داد بی داد حرف بزنن😂
جیمین: اون دختره چی میگفت؟
ات: چیه انتظار نداری که جلوی دوستام بگم پدرم منو به تو باخته (باگریه)
جیمین: خب باشه ات تورو خدا آروم باش هیشش(یاد وقتی بچه های فامیلو میزنم افتادم 😐)
ات: خیلیه خب اشکاشو پاک کرد گفت ببخشید تو هم انداختم تو این بازی
جیمین: خب از کجامعلوم شاید واقعا زنم شدی هااا(با خنده)
ات: یااا این چه حرفیههه
جیمین: چیه نکنه عاشق یکی شدی هااا(با عصبانیت )
ات: برو بابا
جیمین: با تو هستمااااااا(عصبی مثل چی)
ات: نه نه نه
جیمین: باشه بریم
ات: میخوام برم دستشویی تو برو
جیمین: دستشویی واسه چی؟
ات: دستشویی واسه چی میرن من میرم که برینم
جیمین: خیله خب اینجا منتظرم
ات از دستشویی امد رفتن نشستن که...
ادامه دارد..
حمایت کنید سناریو هم میزارم 😊♥
ات: خب الان چیکار کنم لباسم بازه
جیمین: چییی؟(عصبی)
ات: معذرت میخوام فک نمیکردم اهمیت بدی(با گریه)
جیمین: یا هیششش باشه حالا مگه چقدر بازه؟
ات: پالتوشو کشید کنار که
جیمین: از تعجب شاخ در اورد
جیمین تودلش
اوففف اون سینه هاش کلا بیرونن (فرزندم چشمای پاکت را دور نگه دار😂)
ات: جیمین جیمینننن
جیمین...
ات: جیمین یا جیمیننن
جیمین:....
ات: یا چیکار میکنی به کجا نگاه میکنیییی(با داد)
جیمین: با داد ات به خودم امدم گفتم هیچی هیچی
جیمین: میگم اصلا چرا لباس پوشیدی؟نمیپوشیدی دیگه برو سریع خونه سریع(عصبی)
ات: جیمین تورو خدااا(با التماس)
مین سو: یاا ات چیشده؟
ات: جیمین میگه لباسم خیلی بازه نمیزاره اینجا بمونم(با بغض)
مین جی: ای بابا هی آقا اسمت چی بود... اها جیمین قراره زن آیندتو از الان انقدر ناراحت کردی(عصبی)
ویو ات
واای مین جی چی گفتی الان جیمین چی میگه اهههه (تو ذهنش)
جیمین تا میخواست حرف بزنه ات پرید وسط
ات: عهههه بسه مین جی ول کن جیمین تو هم باهام بیا کارت دارم
مین جی: یعنی چی که ول کن ببینم این بود همون دوست پسر کراشی که میگفتی ماله منو مثل الماس میدرخشه خاک تو سرت کنم ات قراره با کی ازدواج کنی
ات: یاا مین جی بسه دیگه بریم جیمین
جیمین: کجا؟
ات: بیا دیگه
ویو یونجون
یاااا این دختره چی گفت من مثل الماس میدرخشم خدایا چم شده چرا دارم دیونه میشم اهه
ویو ات
رفتن سمت دستشویی هیچ کس نبود و صدای اهنگ زیاد بود که مجبورن با داد بی داد حرف بزنن😂
جیمین: اون دختره چی میگفت؟
ات: چیه انتظار نداری که جلوی دوستام بگم پدرم منو به تو باخته (باگریه)
جیمین: خب باشه ات تورو خدا آروم باش هیشش(یاد وقتی بچه های فامیلو میزنم افتادم 😐)
ات: خیلیه خب اشکاشو پاک کرد گفت ببخشید تو هم انداختم تو این بازی
جیمین: خب از کجامعلوم شاید واقعا زنم شدی هااا(با خنده)
ات: یااا این چه حرفیههه
جیمین: چیه نکنه عاشق یکی شدی هااا(با عصبانیت )
ات: برو بابا
جیمین: با تو هستمااااااا(عصبی مثل چی)
ات: نه نه نه
جیمین: باشه بریم
ات: میخوام برم دستشویی تو برو
جیمین: دستشویی واسه چی؟
ات: دستشویی واسه چی میرن من میرم که برینم
جیمین: خیله خب اینجا منتظرم
ات از دستشویی امد رفتن نشستن که...
ادامه دارد..
حمایت کنید سناریو هم میزارم 😊♥
۱۲.۹k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.