من از تبار تیشهام با من غمی هست

من از تبار تیشه‌ام ، با من غمی هست
در ریشه‌ام احساس درد مبهمی هست

بـر گیسوانـم بـوسـه زد روزی خداوند
در سرنوشتم راه پر پیچ و خمی هست

وقتی مرابا خاک یکسان خواست، یعنی
در نقشــه‌ی جغرافیــای من بمی هست

سهــم من از شادی شبیه آفتـاب است
او هم نمی‌داند که حتا شبنمی هست!

جز زخم، این دنیا نخوردم تلخ و شیرین
آیا در آن دنیـــا امید مرهمــی هست؟

#مژگان_عباسلو
دیدگاه ها (۲)

در زندان بودم .تقاضای سیگار کردم کسی به من سیگار نداد.نمی دا...

.ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ از ﺳﻔﺮم ، ﺑﯽ ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎن ﭼﻮن ﺑﺎدﺑﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎر رﻫﺎﯾﯽ ﻧﺘﻮان ...

به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق ... چون تشنه...

من عاشقم گواه من این قلب چاک چاک        دردست من جزاین سند پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط