در زندان بودم

در زندان بودم .
تقاضای سیگار کردم کسی به من سیگار نداد.
نمی دانم از چیزی که به کسی ضرر نمی رساند چرا منعم می کنند .
آلبر کامو . بیگانه
دیدگاه ها (۱)

.ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ از ﺳﻔﺮم ، ﺑﯽ ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎن ﭼﻮن ﺑﺎدﺑﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎر رﻫﺎﯾﯽ ﻧﺘﻮان ...

مهربانی ؛ چشم بارانی چه می آید به توعاشقی  ؛ این حس روحانی چ...

من از تبار تیشه‌ام ، با من غمی هستدر ریشه‌ام احساس درد مبهمی...

به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد نه تشنه عشق ... چون تشنه...

کار هر روزم شده بود...تمام ساعت فروشی های شهر را بارها و بار...

من جای پوتین بودم یا به خاک آمریکا , یا حدااااقل به مسیر های...

انگشتِ اشارۀ بهار

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط